در سال ۱۳۰۴ قمری، کتابی در تهران منتشر شد به نام «تادیب النسوان» به قلم نویسندهای ناشناس که همانگونه که از نامش پیدا بود، ادعای تعلیم و تربیب زنان را داشت.
از محتوای کتاب برمیآمد که نویسنده، همچون بسیاری از مردان همعصر خود، از سرکشی و نافرمانی روزافزون زنان طبقه مرفه شهرنشین نگران و ناراحت است و به این وسیله خواسته تا هم ناراحتی خود را ابراز نماید و هم –شاید- گامی اصلاحی در جهت تربیت آنان بردارد.
آن زمان، بیش از هفتاد سال از نخستین تماسهای جدی ایرانیان با غرب و اروپا میگذشت، یعنی زمانی که در پی شکستهای متوالی ایران از روسیه تزاری، نه فقط پای مستشاران و آموزگاران فرانسوی و انگلیسی و اتریشی و بلژیکی به ایران گشوده شد، بلکه با فرستادن چهار محصل ایرانی به اروپا (توسط عباسمیرزا شاهزادهٔ خوشنام ایرانی در سال ۱۲۳۰ قمری) باب ارسال دانشجو به اروپا نیز باز شد. همچنین دهها سال بود که از تاسیس مدرسه دارالفنون و انتشار روزنامه در ایران میگذشت.
اکنون در حرم ناصرالدینشاه و اندرونی بعضی بزرگان، زنان نه فقط با سواد که حتی آشنا با زبانهای اروپایی پیدا میشدند و زمزمهٔ آزادیخواهی در میان نخبگان شنیده میشد. از خلال معدود خاطرات رجال سیاسی، سیاحان، دیپلماتها و بعضا بانوان ایرانی (نظیر تاجالسلطنه دختر ناصرالدینشاه) برمیآید که در همان دوران، یعنی دهههای منتهی به انقلاب مشروطه، زنان ایرانی –دست کم در سطح اعیان و اشراف- برای خود جمعهای خصوصی و جلساتی داشتند که در آنها زمزمهٔ احقاق حقوق زنان (هرچند در سطحی بسیار نازل نسبت به مردان و نیز نسبت به مطالبات امروزی زنان) جریان داشت.
در چنان روزگاری نوشته شدن اثری چون تادیب النسوان که بیش از هر چیز از نگرانی مردان برای به خطر افتادن جایگاه مطلقا فرادستشان نشان داشت، جای تعجب نیست؛ اما آنچه در جواب این اثر نوشته شد بهتبرانگیز است.
معایبالرجال
معایب الرجال، کتابی که سالها در کتابخانه مجلس خاک میخورد و سرانجام به همت دکتر حسن جوادی و همکارانش در سال ۱۹۹۲/۱۳۷۱ در آمریکا به چاپ رسید، همان پاسخی بود که در سال ۱۳۱۲ قمری در پاسخ به تادیب النسوان به چاپ رسید.
نام نویسنده، بیبی فاطمه (معروف به بیبی خانم) استرآبادی بود که با زبانی گزنده، رک و طنزآمیز، پاسخ کوبندهای به هرکس که با چنان امر و نهیهای تحقیرآمیزی در صدد تادیب زنان ایرانی برآید داده بود.
این شیوه از همان مقدمه و حتی در توضیح انتخاب این نام برای کتاب هم بهچشم میخورد: «الحاصل این کمینه خود را قابل تادیب کردن رجال ندانسته لهذا جواب کتاب تادیبالنسوان را گفته و معایبشان عیان شود. شاید دست از تادیب کردن نسوان بردارند و در پی تادیب و تربیت خود برآیند.» (ص ۹۹)
“معایب الرجال نه فقط یک اثر فمینیستی قوی در دورانی است که در ایران حقوق زنان بحثی نو و بعضا جزو تابوها بود و نه فقط یک اثر طنزآمیز و آیرونیک بسیار قوی در ادبیات دوران گذار (از کلاسیک به مدرن) ایران است، که از بُعد سیاسی نیز قابل توجه است”
تادیب النسوان که به قلمی ناشناس (احتمالا از شاهزادهای قجری) نوشته و از فصولی چون «در سلوک و رفتار زن، در حفظ زبان، در گله کردن، در قهر کردن، در راه رفتن و حرکات در مجلس، آداب غذاخوردن و لباس پوشیدن…» تشکیل شده بود پاسخی یافت با کتابی که از معرفی کامل نویسنده شروع میشد، با شرح طریقهٔ زنداری مردان و اِشکال بر تکتک فصول کتاب تادیبالنسوان ادامه مییافت، به توصیف دقیق مجالس شرابخواری و قمار و «چرس و بنگ و واپور» و شرح گفتگوی اجامره و الواط میرسید و سرانجام با داستان تلخ زندگی زناشویی نویسنده پایان مییافت.
خود کتاب از چند جهت بسیار قابل توجه و ستایش برانگیز است. اول آنکه در دوران ناصرالدین شاه در جهت احقاق حقوق زنان (جنبشی که بعدها نام جنبش فمینیستی بر خود گرفت) نوشته شد، موضوعی که تا دهها سال بعد و حتی پس از دوران مشروطه مسکوت و حتی برای آزادیخواهان هم حساسیتبرانگیز بود.
دیگر آنکه در آن، زبان کوچه و بازار بکار رفته بود که در آن دوران نادر بود و تا حدودی ناپسندیده برای یک متن ادبی. این امر تا آنجا بود که هرچند رکیکنویسی و هزالی در ادبیات ایران قدمتی دیرینه داشت، اما حتی امثال عبید و سعدی و سوزنی نیز که هزلیات رکیک آنها در ادبیات فارسی ماندگار شده، زبان مردم کوچه و بازار را در این قبیل آثار خود بکار نمیبردند، چه رسد به آنکه زنی با اسم و رسم معلوم، صحنههایی بعضا خلاف عفت عمومی را با ادبیاتی کوچه بازاری به تحریر درآورد:
«یکی گوید به کمربند حر، به قبر علی وقتی من حسنبند و پابند خاور سیبیلوی جنده بودم و در خاطرخواهی چنان بودم که در تمام شهرها شهرت و آوازه بلند کرده بودم که همه مشتیان شهر و رفقای همسر شنیده و فهمیده بودند. آنچه پیدا میکردم از پی دل شیدا خرج آن لوند پابهوا مینمودم. آخر آن بیغیرت ما را ول کرد رفیق عباس داش علی شد. دیگری گوید برادر ریشت را در خون و سبیلت را در کون که من از تو بیشتر خرج کردهام و صدمه خوردهام و لذتی نبردهام. مدت شش ماه پسر جعفر لختی را میخواستم و جرات گفتگو را نداشتم تا بهزار زحمت و مرارت با هم جور کردیم مدتی بخور رنگ میکردیم تا شبی در بغل هم تنگ خوابیدیم…» (مجلس اجلاس الواط و اوباش. ص ۱۷۴)
در بررسی جنبههای مختلف این اثر پژوهندگان و طنزپردازان متعددی همچون دکتر حسن جوادی (به فارسی و انگلیسی)، رویا صدر، ابراهیم نبوی و عمران صلاحی آثار بلند و کوتاهی نوشتهاند با اینحال به نظر میرسد که حق مطلب درباره بیبیخانم و این اثر، بسیار بیشتر از اینهاست.
معایب الرجال نه فقط یک اثر فمینیستی قوی در دورانی است که در ایران – بلکه در بسیاری از کشورهای صنعتی نیز- حقوق زنان بحثی نو و بعضا جزو تابوها بود و نه فقط یک اثر طنزآمیز و آیرونیک بسیار قوی در ادبیات دوران گذار (از کلاسیک به مدرن) ایران است، که از بُعد سیاسی نیز قابل توجه است. اثریست که به وضوح گفتمان دستوری، تادیبی و حتی اخلاقی از بالا به پایین، یعنی اساس یک نظام استبدادی را به چالش و استهزا میکشاند.
“مادر بیبی خانم معلم خصوصی در حرمسرای ناصرالدین شاه بود، خودش به دستور و حمایت مستقیم شخص شاه به تحصیل مشغول شد، در نوزده سالگی و علیرغم مخالفت نزدیکانش با موسیخان که از دو سال پیش عاشق او بود ازدواج کرد، مادر کلنل علینقلی وزیری (موسیقیدان شهیر) و حسینعلی وزیری (نقاش زبردست) است و چند تن از دخترانش که با نظارت و اصرار او در مدارس آمریکایی تهران تحصیل کرده بودند جزو نخستین آموزگاران ایرانی مدارس نوین دخترانه در ایران بودند”
همچنین- احتمالا- نخستین اثری در ادبیات فارسی است که در آن زنی به شرح بیوگرافی و زندگی زناشویی خود میپردازد و از گوشهای از مناسبات خود با شوهرش –موسیخان وزیری، یک نظامی ارشد با درجه میرپنجی- پرده برمیدارد. کاری که در اتوبیوگرافینویسی و ریشههای آن در سنت انتقادی مدرن ریشه دارد و در ادبیات کلاسیک ایران سنتی نادر محسوب میشده است.
افزون بر اینها نباید فراموش کرد که بیبیخانم –فارغ از ارزش نویسندگی این کتاب- خود شخصیتی منحصر بفرد در میان زنان ایرانی داشته و دارد: مادرش معلم خصوصی در حرمسرای ناصرالدین شاه بود، خودش به دستور و حمایت مستقیم شخص شاه به تحصیل مشغول شد، در نوزده سالگی و علیرغم مخالفت نزدیکانش با موسیخان که از دو سال پیش عاشق او بود ازدواج کرد، مادر کلنل علینقلی وزیری (موسیقیدان شهیر) و حسینعلی وزیری (نقاش زبردست) است و چند تن از دخترانش که با نظارت و اصرار او در مدارس آمریکایی تهران تحصیل کرده بودند جزو نخستین آموزگاران ایرانی مدارس نوین دخترانه در ایران بودند.
همین دختران بودند که در بزرگترین کوشش بیبیخانم در آموزش و پرورش زنان ایرانی، یعنی تاسیس نخستین مدرسه نسوان (دبستان دوشیزگان) به او کمک کردند. کاری که البته از سوی قشر وسیعی از جامعه، حتی بعضی از پیشگامان نهضت مشروطه هم جفای بسیار دید؛ از بیاعتنایی و تمسخر تا فاحشه خطاب کردن او و دخترانش و آتش زدن مدرسه، که در واقع خانهٔ شخصی او و شوهرش بود. برخی از علمای وقت، از جمله سید علی شوشتری، هم کم نگذاشته حکم به تکفیر وی دادند. خود او سالها قبل نوشته بود «در این زمان که مردم ایران را صفات رذیله پستتر از بهیمه نموده آن صفات اکثر در این قسم از مردان موجود است و خصایل حمیدهشان مفقود.» (ص ۱۱۷)
* تمام شماره صفحات مربوط است به کتاب «رویارویی زن و مرد در عصر قاجار، دو رساله تادیب النسوان و معایب الرجال»، بکوشش دکتر حسن جوادی، منیژه مرعشی، سیمین شکرلو، چاپ اول، بهار ۱۳۷۱/۱۹۹۲، کالیفرنیا
نویسنده: محمود فرجامی
منبع: بی بی سی