“عشق و دوستی” نخستین فیلم سینمایی افغانستان است که در سال ۱۹۴۷ میلادی ساخته شد، اما از آنجایی که این فیلم در واقع کار مشترک افغانستان و هند بود، بسیاریها عنوان نخستین تولید سینمایی افغانستان را به فیلم “مانند عقاب” ساختۀ هاشم حمیدزاده میدهند که در سال ۱۹۶۷ ساخته شد و ظاهر هویدا، آوازخوان پرآوازۀ افغانستان نیز در آن بازی کرد.
به هرحال، سینمای افغانستان در مدت ۶۴ سال یا هم ۴۴ سال عمرش، بیشتر در اختیار مردان، یا بهتر است گفته شود، در انحصار مردان بودهاست. در این مدت کارگردانها مرد بودند، فیلمبرداران مرد بودند، بیشتر بازیگران و حتا بیشتر موضوعات مردانه بودهاست و بهطبع آن نگاه و دید مردان بود که بر سینمای افغانستان حکومت میکرد.
پسانترها فریده انوری، از گویندگان مشهور رادیو و تلویزیون افغانستان، یکی دو کار تلویزیونی ساخت، ولی سینمای افغانستان تا همین حدود ده سال پیش زنی را نداشت که یک فیلم سینمایی را کارگردانی کرده باشد.
درسال ۲۰۰۳ میلادی رویا سادات، دختری از هرات، نخستین فیلم سینمایی بلند خود به نام “سه نقطه” را ساخت که داستان زنی را روایت میکرد و بعدتر هم او فیلم “تار و زخمه” را برکارنامهاش افزود. همزمان با رویا سادات، پای نسلی از سینماگران زن به سینمای افغانستان باز شد.
دیانا ثاقب، فیلم “۲۵ درصد” را ساخت که حکایت مستندی است از پنج تن از زنان عضو مجلس نمایندگان و بعد از آن یکی دو فیلم دیگر از جمله “بدو، روبینا، بدو” را کارگردانی کرد که حکایت تنها ورزشکار زن افغان در المپیک پکن را دنبال میکند. دختری که با ۱۵ روز تمرین پا به میدان مسابقه گذاشت و نفر آخر شد، اما گفت باخت مسابقه برایش مهم نبود، بلکه برای او مهم بود که به عنوان یک زن از افغانستان درمسابقات “حضور” یافته است.
الکا سادات، خواهر رویا سادات، فیلم “در دهکدهای که ناقصالعقلم مینامند” را ساخت که بازهم موضوعش زن بود. او بعداً مستندی در مورد ماریا بشیر، زنی که عالیترین مقام دادستانی در هرات را داشت، به کارنامۀ سینمایی زنان افغان اضافه کرد. باز هم داستان زنی که به رغم همۀ تهدیدها و مشکلات، پروندههای مرتبط با زنان و خشونت علیه زنان را با سماجت تمام پیگیری میکرد. ماریا بشیر در سال ۲۰۱۱ برندۀ جایزۀ زنان شجاع از وزارت خارجۀ آمریکا شد.
حالا و با گذشت کمتر از ده سال از نخستین روزی که رویا سادات آهنگ کارگردانی کرد، فهرست کارگردانهای زن درسینمای افغانستان در تناسب با زمان ده سال فهرست قابل ملاحظهای است. آرزو برهانی با فیلم “چادری”، لیلا حیدری با فیلم “تصور”، نادیا حسینی با فیلم “سیاه گرد”، عاقله رضایی با فیلم “ما ستارهها” و همچنین کارگردانهای دیگری چون بتول مرادی، محبوبه ابراهیمی، صحرا موسوی و صحرا کریمی که در کارگردانی سینما دکتری دارد.
همانگونه که به موضوعات بعضی از فیلمها اشاره شد، زنان افغانستان با ورود به سینمای کشور دید و نگاه خاص، یا بگویم دید و نگاه زنانه را نیز وارد سینمای این کشور کردند. آنها از یک طرف بیشتر به زنان و مسائل زنان پرداختند و از سوی دیگر متفاوتتر پرداختند؛ تصویر و تصور درونیتری از زنان افغانستان را به خود آنها و همچنین به دنیا نشان دادند. در شماری از این فیلمها که من دیدهام، این تفاوت را بهوضوح میشود حس کرد. اگر دوربین این کارگردانها روی درد و رنج زنان افغان متمرکز شده، درد عمیقی را بیان کردهاند و طوری بیان کردهاند که شاید برای یک کارگردان مرد، اگر نه ناممکن، حد اقل دشوار است؛ دردی که بین سوژه و قهرمان فیلم و کارگردان فیلم مشترک بودهاست.
و اگر زاویه دوربین چرخیده است و از تواناییها، استعدادها ونقش و اهمیت زنان در جامعه وهمچنین امید و آیندۀ آنها حکایت کرده، باز هم تصویر واقعیتر، عینیتر و متفاوتتری به دست دادهاست.
خشونت علیه زنان در افغانستان واقعیت انکارناپذیری است. محدودیت در بسیاری از عرصهها برای زنان آنقدر طولانی بوده که برای بخش قابل ملاحظهای از زنان و مردان این کشور پذیرفتنی شود. ولی این بخش، هرچند بزرگ هم باشد، بالاخره بخشی از واقعیت است، نه کل آن.
حالا بدون مبالغه میتوان گفت که کارگردانهای زن با ورود به سینمای افغانستان توانستند، حصارهای کشیده شده بر دور ذهن و زندگی زنان افغان را بشکنند، برقعهای ضخیم را پس بزنند، موانع شرعی، عرفی و سنتی را عبور کنند و عکسهایی از نمای نزدیک از زنان افغانستان بگیرند. عکسهایی که کارگردانهای مرد با هیچ لنزی قادربه گرفتن آن نبودهاند.
کارگردانهای زن در سینمای افغانستان، قفل دهان این جماعتِ وادارشده به قرنها سکوت را نیز شکستند و حرفهای دل آنها را که سالها فقط نجوای ناتمام خودشان بود، صدا بخشیدند تا شنیده شود و در مواردی حتا آن را تبدیل به فریاد کردند؛ چنان که تن لش جامعۀ مملو از غیرت مردانۀ افغانستان را نیز لرزانده است.
دیانا ثاقب که در این راستا از پرکارترین کارگردانان افغانستان است، میگوید: بیشتر زنان در افغانستان و بهویژه زنانی که در عرصۀ سینما فعال هستند، از این ناراحتند که آنها کاملاً و صرفاً فرمانبر، توسریخور، به دردنخور و نا توان به جهان معرفی شدهاند. در حالی که به گفتۀ او این یک تصویر واقعی نیست و از این رو زنان دستاندرکار سینما تلاش میکنند این تصویر را به واقعیت نزدیکتر کنند.
دیانا ثاقب هنگامی که کودک بود، در سال ۱۳۶۱ با خانودهاش به ایران مهاجر شد و همانجا مدرسه خواند. سال ۱۳۷۱ خانوداۀ او به کابل بازگشتند و تا ۱۳۷۳ در کابل بودند؛ سالهایی که جنگهای داخلی شدت گرفت و خانوادۀ او مجبور شدند بار دیگر کولهبار مهاجرت را به مقصد ایران ببندند. دیانا با باز گشت به ایران به تحصیلاتش ادامه داد و سرانجام در سال ۲۰۰۴ میلادی از دانشکدۀ هنر دانشگاه تهران در رشتۀ کارگردانی سینما لیسانس گرفت. در سال ۲۰۰۵ به کابل باز گشت و نخستین فیلمش “۲۵ درصد” را و بعد فیلم “بدو، روبینا، بدو” را در سال ۲۰۰۸ ساخت.
دیانا و ملک شفیعی که او نیز درسخواندۀ ایران است، بعداً “بسا فیلم” یا باشگاه سینمایی افغانستان را تأسیس کردند که یکی از چندین نهاد فیلمسازی در افغانستان است. “بسا فیلم” قرار است در اکتبر ۲۰۱۱ جشنوارۀ حقوق بشر و سینما را نیز برگزار کند. در این جشنواره فیلمهای مرتبط با مسائل و موضوعات حقوق بشر به نمایش گذاشته خواهد شد. دیانا ثاقب همچنین مدیر مسئول مجلهای به نام “تم” است که ویژۀ هنر، ادبیات و سینماست.
امیر فولادی
منبع: جدید آنلاین