گزارش پایان کار دور اول و دوم جایزه صلح سیمرغ از دوشنبه تا کابل

si
پانزده سالگی آرمان شهر OPEN ASIA در صدمین همایش این بنیاد همراه بود با اعلام نام برگزیدگان دور اول و دوم جایزه صلح سیمرغ که به ابتکار بنیاد آرمان شهر تأسیس یافته است، قدردانی از وزارت فرهنگ جمهوری تاجیکستان به پاس دو دهه خدمات نشراتی آن و پاسداشت کتابخانه ملی تاجیکستان به دلیل اهمیت این اقدام فرهنگی و همچنین اهدای دو هزار جلد کتاب به این کتابخانه بزرگ.
روز جمعه ۱۷ قوس ۱۳۹۱ خورشیدی برابر با ۷ دسامبر ۲۰۱۲ کتابخانه ملی جمهوری تاجیکستان میزبان جشن پانزده سالگی آرمان شهر بود. پانزده سالگی این نهاد مدنی با اجرای نمایش نامه ای به نام کاروان صلح سیمرغ براساس شعرهای برگزیده جایزه صلح سیمرغ و منتخبی از شاعران به نام تاجیکستان با هنرمندی بازیگران تاجیک خاطره ای به یاد ماندنی را بر جای گذاشت.
در این برنامه بیشتر از صد تن از نخبگان و اهل قلم تاجیکستان شرکت کرده بودند و جریان برنامه توسط رسانه های ملی تاجیکستان و رسانه های بین المللی مانند بی بی سی، رادیو آزادی و رادیو زمانه ثبت و منتشر شد.
نمایش با شعر الیاس علوی، “خدا کند انگورها برسند”، برگزیده دور اول جایزه صلح سیمرغ از افغانستان آغاز شد و جمله پایانی این نمایش نامه سوال های زیادی را در ذهن مخاطب ایجاد کرد: «شاید هنوز هم درک نکرده ایم که سیمرغ خود ما هستیم، صلح سیمرغ متبرک است که دل ها را تسخیر می کند، بی برو و برگرد می توان او را همچون قانونی پذیرفت.»
این نمایشنامه صحبت از تقابل صلح و جنگ داشت. رفت و آمد این دو در میانه صحنه جریان داشت. جنگ می رفت و صلح می آمد و صلح می رفت و جنگ می آمد گاهی: «جنگ تمام می شد این آخرین خبری بود که از رادیو شنیده بودند. آن ها با لباس های خاکی به خانه برگشته بودند/ کسی منتظر نبود/ کسی سلام نکرد کسی در را باز نکرد.» اما این تکه ها، این کلمات پاسخی نیز داشت: «سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت/ سرها در گریبان است/ کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را…» فرو نشستن آتش جنگ به معنای پایان پرونده آن نیست شروع فصلی است از سرما که همت می طلبد برای جبران آن چه گذشته بر سرزمینی، رسیدن به صلح مقصد نهایی نیست باید عواقب جنگ را زدود. باید: «جهان مست شود/ تلو تلو بخورند خیابان ها/ به شانه هم بزنند رییس جمهورها و گداها/ جهان مست شود/ مرزها مست شوند و محمد علی بعد از هفده سال مادرش را ببیند.»
باید «مستی به اشیا سرایت کند»، باید به نابرادرهای یوسف گفت: «رسم این نبود/ آن به چاه انداختن آری ولی کشتن چه بود.» باید فیلم های جنگ را دید وقتی: «دوربین سر به هوا از دو جسد فیلم گرفت/ بسته شد کادر و زن آن طرف پنجره بود.» باید دلهره جنگ را داشت تا صلح را حفظ کرد: «به کوچه مرو جوی های خالی از خون نیست خون من در همان جا جاریست که خون تو جاریست که خون او جاریست.» باید فراموش نکرد که: «مادر هنوز زیر لب می گفت چیزی نگو سکوت دوایی که درد بود.»
اما همه حرف های این نمایش نامه به این تلخی نبود، وقتی خواهران و برادرانی از سه گوشه این جغرافیای بزرگ زبانی گرد هم آمده بودند و به هم دست می دادند «بی این که زمین گیج شود و آسمان طبقاتش را به هم بریزد»، وقتی فریاد سر می دادند که «در سینه ام هزار خراسان نهفته است» و وقتی که «باران غم چل روزه را شست/ باران دل و دیده مرا شست/ آیینه هر تریزه را شست/ آیینه سینه مرا شست/ زنگوله زنان گذشت باران/ چابک و جوان گذشت باران/ با شلشله ها گذشت باران/ با چلچله ها گذشت باران/ با سلسله ها گذشت باران/ مانند زنان گذشت باران.»
اما با همه این خوشی ها و غم ها، همه این صلح ها و جنگ ها باز حقیقت پایان این نمایش این جمله بود: «شاید هنوز هم درک نکرده ایم که سیمرغ خود ما هستیم صلح سیمرغ متبرک است که دل ها را تسخیر می کند بی برو و برگرد می توان او را همچون قانونی پذیرفت.»
پس از پایان این نمایش دو تندیس ویژه جایزه صلح سیمرغ به وزارت فرهنگ و کتابخانه ملی جمهوری تاجیکستان اهدا شد و سپس خانم گلرخسار صفی اوا مادر ملت تاجیکستان لب به سخن گشود و به شیرینی از پانزده سال فعالیت آرمان شهر تقدیر کرد. او آرمان شهر را نهادی خواند که در سخت ترین روزهای تاجیکستان در کنار مردم این سرزمین رنج کشیده بوده است.
کاروان دو هزار جلد کتاب آرمان شهر و هزار شعر و قصه همدلی و همزبانی به تاجیکستان رفت و برگشت به کابل با کاروانی از مهربانی و خاطره، کاروانی از دوستی ها و مودت ها، کاروانی از عشق و صفا و در کابل در حضور تعدادی از نخبگان و اهل و شعر و ادبیات صد و یکمین سفره خود را گسترد.
دوشنبه ۲۷ قوس ۱۳۹۱ خورشیدی برابر با ۱۷ دسامبر ۲۰۱۲ در بنیاد فرهنگ و جامعه مدنی در شهر کابل، شرکت کنندگان فیلم نمایش شعرخوانی در تاجیکستان را با حوصله و دقت تماشا کردند اما پیش از آن نام برگزیدگان دو دور جایزه صلح سیمرغ را شنیدند و شاهد اهدای تندیس سیمرغ، جایزه و تقدیر نامه ها به برگزیدگان بودند.
در این برنامه شعرهای برگزیده یک بار دیگر دکلمه شد حرف هایی که از دل برخواسته بود و لاجرم بر دل می نشست. جایزه صلح سیمرغ به مناسبت برنامه اختتامیه خود یک اعلامیه مطبوعاتی نیز صادر کرد که در زیر می خوانید.