آرمان شهر:
خبر برنده شدن حسن روحانی نامزد یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران عده زیادی را هیجان زده و در عین حال متعجب کرد.
پیش از این گمانه زنی ها مبنی بر این بود که سعید جلیلی یا یکی از اصول گرایان منتخب نظام جمهوری اسلامی است و بر همین مبنی برنده این دور انتخابات اما این گمانه زنی ها به واقعیت نپیوست و دکتر حسن روحانی کاندیدایی که سید محمد خاتمی رهبر جنبش اصلاحات از او حمایت کرده بود با کسب ۱۸ میلیون و ۶۱۳ هزار و ۳۲۹ رأی از سوی وزارت کشور جمهوری اسلامی ایران به عنوان برنده انتخابات اعلام شد.
بعد از او نام محمد باقر قالیباف بود و پس از قالی باف نام سعید جلیلی را داشتیم که پیش از اعلام نهایی نتایج انتخابات یکی از کاربران فیس بوک در صفحه اش نوشته بود “جلیلی حتی برنز هم نیاورد”. این اظهار نظر باز هم ناشی از آن بود که عده زیادی حتی شاید خود نویسنده این جمله کوتاه هم پیش از برگزاری انتخابات فکر می کردند نام آقای جلیلی به عنوان برنده انتخابات اعلام خواهد شد.
در این حال و هوا کاربران فیس بوک دنیای خود شان را دارند هر کس به زبانی بی زبانی چهار سال گذشته را به لب می آورد یکی از حصر خانگی حرف می زند؛ یکی از قربانیان این چهار سال و یکی از زندانیانی که شاید امشب در زندان بهترین شب زندگی شان را می گذرانند، زندانیانی که لبهی تیغ را تا استخوان شان حس کردند و دقیقا آخرین شعلهی امید آن ها را دوباره از فضای دلگیر و تاریک زندان به زندگی باز گردانده است.
در این “حماسهی امید و شادی” اهل سیاست و هنر پایاپای هم به میدان آمده اند. حماسه دوم خرداد هنوز از زبان ها نیفتاده است وقتی کسی می نویسد:
باهم به سوی میهن آزاد دیگری
دیروز بود دوم خرداد دیگری …..
و دیگری می نویسد:
سبزه پای به ماه من و تو فارغ شد
دومین دوم خرداد به دنیا آمد
البته همه نظرها به این خوبی هم نیست مثلا یکی نوشته:
” اونا (اصول گرایان) باید بزن و بکوب بگیرن که دوباره دل مارو به دست آوردن!”
شاید این شادی مشترکی است بین اصلاح طلبان و اصول گرایان شاید این که کدام یک از طرفین، برنده واقعی این انتخابات هستند پرسش سختی است؛ شاید اگر این سوال را از خود آقای روحانی یا خاتمی هم بپرسیم پاسخ روشنی برای آن نداشته باشند.
و یک عده هم از حال زندانیان غافل نبوده اند از حال زندانیانی که در طول این چهار سال به جرم آزادگی به بند کشده شدند به جرم حق خواهی و به جرم عدالت:
حالم شبیه کنده کاری های تلخی ست
که بر در و دیوار زندان نقش بسته…
در این بین یکی هم می نویسد: “زندانیان سیاسی باید آزاد شوند” شاید این مهم ترین تقاضای ۱۸ میلیون و چند صد هزار رأی دهنده از کاندیدای برنده شان باشد. آیا آقای روحانی می تواند پاسخی به این تقاضا بدهد؟ و یا آیا می گذارند او پاسخ این تقاضا را به گونه ای که شایسته موکلین اش هست بدهد؟
اما هنوز خوش بینی وجود دارد وقتی تعداد زیادی از کاربران فیس بوک این گونه فکر می کنند:
“آن مرد آمد…
چشم مان روشن
ما وظیفه ی خود را انجام دادیم.حال نوبت توست مرد!”
اما این پرسش که این مرد واقعا چه کاری می تواند انجام دهد؟ پرسش بی راهی نیست. در نظامی که قدرت واقعی در دست رییس جمهور نیست.
اگر بدبین نباشیم می گوییم رییس جمهور جدید قدم هایش را آهسته و پیوسته بر می دارد و آبی از آبی تکان نمی خورد اما اگر بدبین باشیم بد می شود به حدی که نه اصلاحتی بر جا می ماند نه جنبش سبزی و همه آب های این کشور از هم تکان می خورند.
اما با همه این بدبینی ها ناگزیر از بازگشت به امیدها و به ارزوها هستیم وقتی عده ای از مردم می گویند:
” چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی” عده ای به صبحی مبارک امید دارند و به شبی فرخنده و این باور قسمتی از شعور جمعی مردمی است که نمی توان آن ها را در حالتی غیر مستبدانه نادیده گرفت.
و خس و خاشاک حکایتی دیگری دارد خس و خاشاکی که بزرگوارانه می گویند:
“حالا نوبت ما است که بر بازنده ترک تازی نکنیم و خس و خاشاک صدایش نکنیم. حالا نوبت ما است که زغالی را بور نکنیم، خاکستری نپاشیم، کسی را نفی نکنیم.”
اما وصف این بزرگواری گلایه ها را نیز نباید از نظر انداخت و نادیده گذاشت:
“این بنفش همان سبز است اما باتوم زیاد خورده”