آرمان شهر/ روح الامین امینی

هر چند پیش از اعلام نتایج انتخابات ۲۴ جوزا (خرداد) ۱۳۹۲ هیچ کس دست و دلش به این نمی رفت که در مورد پیروزی حسن روحانی سیاست مدار میانه رو و مورد حمایت اصلاح طلبان، حرفی به میان بیاورد اما بعد از اعلام نتایج با یک شوک ناگهانی زاویه بحث ها نیز تغییر کرد.

1005141_627663523911012_1381523537_n
منتقدینی که پیش از انتخابات در حداقل دو جناح دسته بندی شده بودند – یکی عده ای که معتقد بودند رأی نمی دهیم و دیگری عده ای که به پای صندوق های رأی رفتند و در کمال ناامیدی رأی شان را برای جنبش اصلاحات به صندوق انداختند – هر دو با شگفتی و تردید به سوی این نتیجه نگاه کردند.
طرف داران رأی دادن رأی شان را به صندوق انداختند حتی در شرایطی که نظام جمهوری اسلامی هاشمی رفسنجانی یکی از مهم ترین پایه گزاران این نظام را به جرم نزدیکی به جنبش اصلاحات رد صلاحیت کرد و بهانه را کهولت سن آورد.
هر چند شنبه شب (۲۴ خرداد) خیابان های تهران و دیگر شهرهای ایران شاهد شعف و وجد طرفداران جنبش اصلاح طلب در خود بود اما تردیدی نیز بر این وضعیت فرمان روایی می کرد.
از میان آن هایی که پیش از انتخابات هیچ باوری به پیروزی حسن روحانی نداشتند عده ای پیدا شدند که او را مورد تأیید رهبر جمهوری اسلامی خواندند و از اتفاقات پیش از انتخابات که در مهم ترین موردش منجر به رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی از یک سو و رحیم مشایی از سوی دیگر شد به عنوان زد و بندهای سیاسی برای فریب مردم یاد کردند.
اما آن هایی که رأی داده بودند با وصف این که امیدی به پیروزی کاندیدای شان نداشتند نیز فارغ از تردید نمی توانستند بمانند و کمتر شاهد اظهار نظری از سوی آن ها بودیم.
اما به نظر این تحلیل در ۲۴ خرداد چه گذشت؟
پاسخ به این پرسشِ دشوار به صورت قطعی میسر نیست. شاید گذر چهار سال آینده بتواند پاسخی برای آن ارایه کند اما می توان در دو سوی این بازی سیاسی منافعی را سنجید.
پس از شکست اصلاح طلبان در انتخابات خرداد ۱۳۸۸ این رویداد، مهم ترین اتفاق سیاسی و ملی به نفع اصلاح طلبان به شمار می رود. جدای از این که در چهار سال آینده چه خواهد گذشت و در زیر این کاسه نیم کاسه ای هست یا نه؛ اصلاح طلبان توانستند ادعای شان را در مورد تقلب در انتخابات ۸۸ ثابت کنند برای این که حدود ۵۱ درصد رأی آوردند در حالی که در این دور انتخابات عده زیادی از کسانی که در دور پیش رأی شان را به صندوق میر حسین موسوی انداخته بودند یا در زندان بودند یا در خارج از ایران رأی ندادند و یا هم این که در ایران بودند و با مفکوره تحریم انتخابات، رأی ندادند پس چگونه شد که این جناح در انتخابات دور گذشته با وصف مشارکت گسترده هواداران خود، فقط ۷۵/۳۳ درصد رأی آورد و پس از چهار سال توانست در این دور انتخابات پیروز شود در حالی که هواداران این جناح نیز کاملا ناامید از پیروزی خود بودند و بسیاری از آن ها در انتخابات شرکت نکردند.
اما در روی دیگر سکه اصول گرایان قرار دارند. آن ها اگر به هیچ دلیلی خوشحال نباشند خود را پیروز از این حس می کنند که توانسته اند بعد از چهار سال بحران، انگشت انتقاد را از جانب خود به یک سو کنند. شرکت گسترده مردم در انتخابات یک سر مسأله است که آن را به معنای تأیید مردم بر کلیت نظام گرفته اند؛ هر چند که آیت الله خامنه ای از مردم خواسته بود در انتخابات شرکت کنند و گفته بود آن هایی که نظام را قبول ندارند به خاطر کشور این کار را بکنند. و سر دیگر قضیه این است که اصول گرایان برای جنبش اصلاح طلب که در صورت فعالیت در ایران مجبور به طبعیت از اساس جمهوری اسلامی هستند اعتراضی باقی نگذاشتند و دهان شان را بستند.
جمهوری اسلامی در چهار سال گذشته بحرانی ترین دوران حیات سیاسی خود را پشت سر گذاشت همان گونه که پیش از انتخابات ۲۴ خرداد ۹۲ به دست آمدن این نتیجه به ذهن کسی نمی رسید پیش از انتخابات ۸۸ هم با وصف ارایه هر نتیجه ای کسی گمان نمی کرد وضعیت ایران با بحرانی به آن شدت مواجه شود این پیش بینی را حتی سران نظام جمهوری اسلامی نیز نکرده بودند وگرنه ممکن بود در این دور انتخابات، شاهد حضور مجدد میر حسین موسوی برای احراز مجدد کرسی ریاست جمهوری می بودیم.
اما همه مشکلات نظام جمهوری اسلامی در این دور منحصر به اتفاقات و آشوب های پس از انتخابات ۸۸ نمی شود. بحران هسته ای ایران و تحریم های بین المللی و به تبع آن فرو ریزی نظام اقتصادی کشور برای رژیم مشکلات زیادی را به بار آورد و نظام را تا آستانه سقوط برد. البته نباید نادیده گذاشت که تحریم ها صرفا یک سوی قضیه بود و انتقادهای پیوسته جامعه بین المللی از وضعیت حقوق بشر و زندانیان سیاسی سوی دیگر آن و در میان همه این فشارها اوضاع متشنج سوریه – از معدود کشورهای عرب هم پیمان نظام جمهوری اسلامی – نیز قوز بالای قوز شده بود.
در این شرایط زمام امور را به دست جناح مخالف دادن کاری چندان دور از عقل و منطق نیست در حالی که فایده های دیگری نیز با خود به همراه دارد که یکی از آن ها گرفتن رأی مردم و تعبیر آن به توجیه نظام است و بستن دهان مردم در اعتراض به رویدادهای انتخابات ۱۳۸۸٫
اما منافع اصول گرایان را از زاویه ای دیگر نیز در این رویداد می توان مشاهده کرد.
کسانی که رأی شان را به صندوق روحانیِ میانه رو انداختند به اشاره سید محمد خاتمی رهبر جنبش اصلاحات بود و بدیهی است مهم ترین توقعی که از رییس جمهور منتخب شان دارند این است که دوستان و نزدیکان آن ها را از زندان رها کند؛ پرونده قربانیان انتخابات ۸۸ را باز، و پیگیری کند؛ زنجیرهای از هم گسیخته رابطه ایران و جامعه بین المللی را به هم پیوند دهد و بالاخره بحران اقتصادی ای که مردم ایران، امروز به صورت مستقیم از آن متأثراند را خاتمه ببخشد؛ آیا این کلید کارایی لازم را دارد؟
آیا آقای روحانی می تواند دلاری که در دوره آقای احمدی نژاد به سه هزار و چند صد تومان رسید را مجددا به هزار تومان برساند؟ آیا رییس جمهوری جدید صلاحیت حل پرونده هسته ای و ترمیم روابط ایران با جامعه بین المللی را دارد؟ آیا او می تواند پرونده قربانیان انتخابات ۸۸ را باز گشایی کند و آیا او صلاحیت آزاد کردن زندانیان سیاسی را دارد؟
این ها پرسش هایی است که اگر پاسخ شان منفی باشد یعنی این که رأی دهندگان به هیچ کدام از خواسته های شان دست نیافته اند و این معامله محکم ترین ضربه ممکن را به پیکر جنبش اصلاحات خواهد زد.