منبع: افغانستان مونیتور
نثاراحمد فیضی غوریانی،
عضو کمیسیون دفاعی و تمامیت ارضی مجلس نمایندگان افغانستان
گشایش دفتر طالبان در قطر در میان موجی از اشکالات فنی و سیاسی واکنشهای تند دولت و شهروندان افغانستان را به دنبال داشته است.
گشایش این دفتر که از یک سال به این سو در باره آن سخن گفته میشود و مذاکرات متعددی را میان ارگ ریاست جمهوری و کاخ سفید رقم زده است، چیزی نبود که تعجب و یا نگرانی شهروندان افغانستان را به صورتیکه حالا برانگیخته است، برانگیزد.
تمایل عمومی در رابطه به ختم منازعه و تلاشهای ملی و جهانی برای آغاز مذاکرات صلح شرایط را برای ایجاد چنین دفتری به عنوان پیش زمینهیی برای حل مناقشات در دستور کار قرار میداد. البته همواره این نگرانی وجود داشته است که دولت افغانستان و یا جامعه جهانی صلح را میخواهند با چه بهایی برای افغانستان تامین کنند. صلح زمانی معنای واقعی پیدا میکند که از حمایت اکثریت مردم افغانستان برخوردار باشد.
مردم افغانستان حداقل از سه دهه به این طرف در انتظار چنین صلحی لحظه شماری میکنند و منصفانه نیست اگر گفته شود که تامین صلح میتواند در جامعه افغانستان با واکنش منفی روبهرو شود. جامعهای که در یک دهه گذشته آموخته بخشی از تضادها و تنشهای خود را به منطق مکالمه تبدیل کند.
اما گشایش دفتر طالبان به گونهای که اتفاق افتاد و در رسانهها پیچید دور از انتظار بود. شهروندان افغانستان انتظار داشتند که شاهد باز شدن دفتری برای تسهیل گفتگوهای صلح و در شرایط کاملا حداقلی باشند. اما چنین چیزی اتفاق نیفتاد و متاسفانه گروههای جنگ طلب به اندازه کافی از آن بهره برداری سیاسی به نفع خود کردند.
در این که مقصر اصلی این رویداد چه کسانی بودند جای بحث و گفتگو دارد و بدون شک توضیحات بعدی مقامهای امریکایی و قطری نمیتوانند توجیهای برای آن چه که اتقاق افتاده، باشند. در گذشته جمله قصار گونهای در رابطه به سیاست ورد زبانها بود که میگفت اشتباه سیاستمدار جبران ناپذیر است ولی در جهان معاصر شاید بتوان قسمتی از اشتباهات سیاستمداران را بر آنان به دلایل مختلف بخشید. اما اشتباه بزرگی را که میتواند زمینه سوء ظنهای گسترده را فراهم کند، چگونه میتوان توجیه کرد؟
واکنش رییس جمهور کرزی و برخی نهادهای مدنی به گشایش دفتر طالبان در قطر با شکل و شمایل قبلی از منظر ارزشهای حقوقی و روابط دیپلوماتیک واکنشی کاملا موجه و به درست بود. این واکنش بدون تردید نشان داد که حاکمیت ملی مقوله یی نیست که به سادگی بتوان از کنار آن عبور کرد.
در آنچه که در گشایش دفتر طالبان در قطر به وقوع پیوست که به نوعی تداعی کننده یک دفتر سیاسی و یا دیپلوماتیک برای این گروه بود، نمیتوان گفت که تنها یک مشکل فنی رخ داده است.
این مشکل فنی سبب شد که گفتگوها بر سر امضای توافقنامه امنیتی میان افغانستان و امریکا به حالت تعلیق در آید و سفر نمایندگان شورای عالی صلح به دوحه لغو شود. استفاده ابرازی طالبان از گشایش دفتر در قطر از نوع ادبیات و رفتار شان کاملا مشخص بود.
گروه طالبان در هنگام گشایش رسمی دفتر خود ادبیات گزنده و تلخی را به کار گرفت. ادبیاتی که بوی جنگ از آن همچنان به مشام میرسید. چگونه این گروه میخواهد وارد مذاکرات صلح شود که هم چنان از جنگ و ادامه آن سخن میگوید؟ آیا مقامهای قطر و ایالات متحد امریکا به عنوان اصلی ترین مشوقان گشایش این دفتر چنین حساسیتهای را برآورد نکرده بودند؟
البته در این میان از دستگاه دپیلوماسی افغانستان نیز به همان شدت باید گله داشت. دولت مردان افغانستان پیش از گشایش دفتر طالبان باید خطوط قرمز در این خصوص را با مقامهای قطر و امریکا در میان میگذاشتند که حالا سبب نمیشد که آن چه را که اتفاق افتاده زیر نام خطای فنی کسی پنهان کند.
رییس جمهور کرزی دو بار به قطر سفر کرد و در این سفرها بدون تردید در خصوص دفتر طالبان با مقامهای این کشور صحبتهای طولانی داشته است.
در همین حال باید شرایط گشایش دفتر طالبان به اطلاع مقامهای کاخ سفید نیز رسانده میشد که دغدغه حاکمیت ملی یک بار دیگر همه را دستخوش احساسات نمیکرد. دستگاه دیپلوماسی کشور بدون شک در این خصوص غفلت بزرگی را مرتکب شده است و باید نسبت به این غفلت بزرگ پاسخ گو باشد.
از جانب دیگر خواست دولت افغانستان مبنی بر افغانیزه شدن گفتگوهای صلح خواستی غیر موجه نیست و این حق را شهروندان افغانستان دارند که در نهایت نسبت به آینده جنگ و صلح تصمیم بگیرند.
همانگونه که بارک اوباما رییس جمهوری امریکا نیز پس از گشایش دفتر طالبان به آن شاره کرد و تاکید ورزید که آینده صلح سرانجام در دست خود مردم افغانستان است.
اما مقامهای کشور نیز باید متوجه یک مسأله مهم باشند و آن اینکه معضل افغانستان علاوه بر جنبه داخلی جنبه منطقهای و بین المللی نیز دارد. این مشکل باید در تفاهم منطقهای و بین المللی را حل منطقی و عقلانی بیابد.
نباید چنین تصور شود که جنبههای منطقهای و بین المللی قضیه افغانستان این فرصت را مساعد میکند که دیگران از آن سوء استفاده کنند. به ویژه باید در این مورد متوجه تحرکات کشورهای همسایه و به ویژه پاکستان بود.
پاکستان تلاش میورزد که مدیریت صلح را به نحوی در انحصار خود داشته باشد و بدون آنکه در این رابطه گامی ثمر بخش بردارد از آن به سود خود بهره برداری کند. گزارشهای تایید ناشدهای وجود دارند که پاکستانیها حتا در تلاش لغو کامل امضای توافقنامه امنیتی میان افغانستان و امریکا هستند.
اگر چنین خیالی وجود داشته باشد باید از آن به عنوان یک تهدید جدی سخن گفت. تهدیدیکه عملا میتواند زیانهای بزرگی را به منافع منطقهای افغانستان وارد کند. و سخن آخر این که منازعات سرانجام باید از راه مذاکره و گفتگو راه حل پیدا کنند ولی این به معنای صلح در بهای قربانی کردن عدالت نباید تعبیر شود.
شهروندان افغانستان میخواهند در کشور خود صلحی آبرومندانه را که بر بینادهای منافع ملی و حفظ دستاوردهای یک دهه اخیر استوار باشد، شاهد باشند و نه صلحی که این ارزشها را بکاهد و یا کاملا نابود کند.