DSC_0376

 

متن سخنرانی حمیرا قادری (نویسنده و فعال زنان) در جشن آرمان شهر

در آغاز اجازه بدهید که تشکر و قدردانی داشته باشم از حضور مستمر و همزمان مثمر حرکت شهروندی بنیاد آرمان شهر.
به حتم در جامعه‏ای که بیش از هرچیز ما به گفتمان نیازمند هستیم؛ گفتمان حتا با تاریخ ده ساله خود در افغانستان هنوز بحث جدیدی است. حضور نهاد‏ها، جامعه مدنی، سازمان‏ها و انجمن‏هایی که قرار است به گفتمان‏ها تن بدهند و از طریق گفتمان‏ها، آموزش‏های اصلاحی را برای تغییر ذهنیت ما در جامعه داشته باشند به هرحال نقش بسیار ارزنده‏ای در تحول فکری فرهنگی ما داشته اند.
عنوان صحبت من بحث روی هفت سال کارکرد آرمان‏شهر، در جلسات متعددش در مورد زنان است. می‏خواهیم بدانیم که برای بانوان این نهاد یا این حرکت شهروندی چه کارهایی انجام داده است. اجازه بدهید که در آغاز تاریخچه حضور نه‏تنها بنیاد آرمان‏شهر بلکه تمام نهاد‏های مدنی در افغانستان را بررسی کنیم.
بعد از فروپاشی دولت سیاه طالبان، دولتی سر کار آمد که در نگاه اول به نظر خیلی‏ها قدرتمند و کارا بود؛ چرا که حمایت مردمی را با خود داشت؛ طوری که همه ما فکر می‏کردیم کبوتر صلح در کشور نشیمن گرفته و حمایت جامعه جهانی را هم باخود داشت چیزی که ما به شدت به خاطر مسائل اقتصادی و ناپایداری اوضاع سیاسی به آن محتاج بودیم. بنابراین رنگ دهه هشتاد رنگ بسیار جدید و خوشایند و امید‏وار‏کننده‏ای برای ملت و همزمان برای دولت ما شد. چه در وجه دولت و چه در وجه نهادهای مدنی این حرکت قابل مشاهده بود. اما آن چه که در دهه هشتاد و پس از روی کار آمدن دولت جدید، بیشتر از هر چیز دیگری احساس نیاز را تولید کرد، وجود جنبش‏های خودجوش و تشکل‏های غیر دولتی بود که می‏خواست در جامعه رنگ بگیرد؛ که کم کم هم گرفت. ناگهان طیف‏های متفاوتی از اندیشه‏های هم‏گرا به‏هم رسیدند و کنار هم نشستند و سوار بر گفتمان عدالت‏خواهی و برابری‏طلبی درعرصه‏های فرهنگی اجتماعی و سیاسی کنار هم رنگ گرفتند، برهم تاثیر گذاشتند و از هم تاثیر گرفتند. بسیار زود ما دوره‏های آزمون و خطا را پشت سر گذاشتیم. یعنی به نوعی چند گام از دولت خود در رسیدن به اهدافی که مد‏نظر بود پیش بودیم. به نوعی آن قدر این تجمعات و خواست‎های سالم و درست، زیاد شد که ما با جنبش‏های رنگین کمانی روبرو شدیم. شاید جزو دستاورد‏های مهم ما حضور جامعه مدنی به شکل فعال خودش بود که این دستاوردها را می‏توان در عرصه نظارت‏های سیاسی مشاهده کرد. هدف از ایجاد تمام این جنبش‏ها زدودن “ستم‏سنت‏های” تبعیض گرایانه بود؛ ایجاد گفتمان‏های مستقل برابر‏خواهی در عرصه فرهنگ، سیاست و اقتصاد در تشکیل یک جامعه سالم بسیار تاثیرگذار بود. به هرحال این مباحث در جامعه مدنی اتفاق افتاد هرچند که در گام اول به نوعی شبیه پروژه بود اما بعدا هرکدام از این نهاد‏ها پس از مدتی راه خاص خود را پی‏گیری کردند.
عده‏ای مسائل مالی را مدنظر خود قرار دادند؛ عده‏ای از نهاد‏های قدرت سیاسی حمایت کردند و فعالیت‏های سیاسی را سرلوحه کار خود قرار دادند، اما خوش‏بختانه بسیاری از نهادها توانستند از این بحث‏ها دور بمانند و بتوانند پروژه‏های گفتگو را تبدیل کنند به پروسه‏های گفتگو. این پروسه‏های گفتگو اکنون در افغانستان پابرجاست و در کنار این‏که مستمر بوده مثمرهم بوده است. حالا اجازه بدهید که یکی از نهاد‏های خوب را که دور از مسائل سیاسی از طریق فعالیت‏های فرهنگی اجتماعی توانسته جایگاه خاصی در جامعه مدنی کسب کند را به شما معرفی کنم.
من به آرمان‏شهر به عنوان یک حرکت مدنی خودجوش نگاه می‏کنم که برای رسیدن حقوق مدنی ملت ازهیچ کوششی دریغ نکرده است. ما دو نوع عمران داریم؛ یک عمران که بر ساخت‏و‏ساز جغرافیای ویرانی اختصاص دارد که بر‏اساس مشکلات و آفت‏های طبیعی و جنگ‏های بشری شکل می‏گیرد؛ و عمران بعدی، عمران فرهنگی است. عمران فرهنگی بسیار مهم‏تر و ارزنده‏تر از عمران جغرافیای ویران است. باد و باران فرهنگ را خراب نمی‏کند ولی جنگ فرهنگ را نابود می‏کند؛ مثلا ممکن است که ما یک ساختمان را در عرض شش ماه و یک شهر را در ظرف شش سال آباد کنیم ولی زمانی‏که جنگ اجتماع و فرهنگ را خراب می‏کند ما نیازمند به زمان بسیار زیادی هستیم تا ویرانه‏ها را آباد و عمران کنیم. تنها راه حل این معظل، حرکت‏هایی به مانند حرکت‏های آرمان‏شهر است. البته این به این معنا نیست که ما فعالیت‏های دیگر نهاد‏های مدنی را دست‏کم بگیریم ولی بحث این است که ما می‏خواهیم از یک حرکت کاملا مستقل، پویا و منسجم حرف بزنیم. یکی از کارهایی که آرمان‏شهر حداقل در این دو سه سالی که من در اکثر جلسات آن حضور داشته‏ام انجام داده، چاپ، انتشار و پخش کتاب‏های متنوع در حوزه زنان است. می‏خواهم بگویم که اکثر کتاب‏های آرمان‏شهر مسئله جنسیت را به چالش کشیده است. آرمان‏شهر تمرکز خاصی روی مسئله بانوان داشته است. این را شما می‏توانید از انتشارات آرمان‏شهر به راحتی درک کنید. در کشور‏های روبه توسعه، بحث‏های جنسیتی بحث‏های داغ اجتماعی هستند. در افغانستان هم بعد از فروپاشی طالبان بحث جنسیتی یکی مهم‏ترین مباحث چند سال اخیر بود. به چالش کشیدن این مباحث پراکنده و نابجا و طرح مباحث تئوریک و سازمان‏یافته در مورد زنان یکی از مهم‏ترین دستاوردهای آرمان‏شهر است. در کنار این بحث اساس صحبت آرمان‏شهر به نظر من، دوری از آپارتاید جنسیتی بود. این به این مفهوم است که شما در نگاه اول سعی کنید به آگاهی جنسیتی از خود برسید؛ یعنی این‏که مرد شما از مرد‏بودن خود لذت ببرد و از اندام خودش لذت ببرد و با اندام خودش راحت باشد و از اندام خودش شرم نداشته باشد. در کنار آن زن هم باید از جنسیت خودش لذت ببرد و به جنسیت خودش افتخار کند. این بحث به معنای مفهوم آگاهی جنسیتی است از وجود خویشتن. آگاهی جنسیتی به مفهوم دوری از پریشان‏هویتی جنسی است. یعنی مرد ما به نام زن ما یاد نشود و غیرت‏اش هم بنا به تعریف از زنانگی‏های زن نباشد. و بانوی ما هم به نام شوهر، برادر و فرزند خودش یاد نشود. این را آگاهی جنسیتی البته با تکیه بر بحث‏های تئوریکی که دارد، یاد می‏کنند. وقتی شما از آپارتاید جنسیتی دوری می‏کنید در ‏واقع می‏خواهید کم کم بحث را در کشور به گفتمان فراجنسیتی تبدیل کنید. این اتفاقی است که در کشورهای مدرن بوقوع پیوسته است. یعنی در کشور‏های مدرن با استفاده از مفاهیم مدرن، دیگر مسئله هویت جنسی مطرح نیست و انسان‏ها به خود و دیگران فراتر از هویت جنسی نگاه می‏کنند. در جوامع مدرن مهم‏ترین شاخصه فرهنگی اجتماعی شاخصه انسان‏بودن است. بنابراین هرگاه شما بخواهید دولت خودتان را، که متشکل از مرد و زن است به فراتر از مسئله هویت جنسیتی ببرید، وجه انسانی بشر خیلی پررنگ‏تر از قالب جنسیتی می‏شود.
رسیدن به چنین فرهنگی بستگی به وضعیت اجتماعی دارد. گاهی وقت‏ها بعضی از این صحبت‏ها در بعضی از جاها باعث می‏شود که کلام شما به سمت کفر و الحاد کشیده بشود و هم‏زمان بعضی از این مباحث در بعضی از شهرها چینش و گزینش شده است و من فکر می‏کنم که آرمان‏شهر توانسته از پس تمام این مسائل برآید البته نتیجه‏گیری این مسئله برعهده ملت است. ملت در چه جایگاه تاریخی از ذهن و ذهنیت خودش قرار دارد و چقدر می‏تواند بپذیرد یا نه!
اساس کار آرمان‏شهر بر بنیاد آموزش بود آن‏طور که من شاهدش بودم. در کشور‏های توسعه‏یافته تفاوت بین مرد و زن جدای از تفاوت‏های کوچک دیگر، بحث مزد است یعنی امکان دارد یک زن در قبال کاری که می‏کند مزد کمتری نسبت به مرد بگیرد. اما در کشورهای روبه توسعه یا در حال توسعه تفاوت در مزد و علم است؛ یعنی صرف تفاوت بر اساس مزد نیست. ویرجینیا وولف می‏گوید که علم و ثروت در حق مردان و زنان هیچ‏وقت به صورت مساویانه تقسیم نشده است. این به این معنی است که همیشه انباشت سرمایه و پیشرفت علم در دست یک جنس مشخص، یعنی جنس مذکر بوده است. و همیشه قالب مردسالاری بر ثروت و علم حاکم بوده است.
حالا بحث در مورد آرمان‏شهر این است که همیشه سعی کرده جنبه آموزشی داشته باشد چه در مورد جنسیت و چه در مورد مسائلی که ما را با گفتمان‏های خودمان آگاه کرده است. مثلا در بخش هنر و ادبیات، قلعه حیوانات اثر جرج اورول را چاپ می‏کند؛ انتشار آن اصلا اتفاقی نیست و دارای مباحث عمیق اجتماعی سیاسی است. مراد من از آموزش و فعالیت آرمان‏شهر پرورش ذهنیت اجتماعی از طریق آگاهی رسانی است.
در کنار این‏ها آرمان‏شهر متوجه این قضیه شده که برای رسیدن به یک ساختار اقتصادی منسجم به عنوان مبنا و شاکله اجتماع، همیشه سعی کرده تا بلندگوی نگاه فرهنگی باشد و از ساختار انسانی دفاع کند. در کشورهای پیش‏رفته مهم‏ترین و بیشترین هزینه‏ها در بخش انسان سازی و انسان پروری صرف می‏شود. پس برای رسیدن به ساختارهای مناسب اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی ما نیازمند به ساختار انسانی هستیم. بحث این است که برای رسیدن به چنین اعتلایی که مشخصه کشورهای پیش‏رفته است آرمان‏شهر به این نتیجه رسیده است که با هم‏کاری نیروها و قوه‏های مختلف نهفته در جامعه می‏تواند به این خواست ارزشمند برسد. یادمان باشد که آموزش و دانش همیشه باعث پایداری است. توان‏مندسازی مردم به نوعی توان‏مند سازی جامعه است و توان‏مندسازی جامعه به نوعی افراد آگاه را پرورش می‏دهد و این چرخه آگاهی هم‏چنان خواهد چرخید. این فقط در نشست‏ها و گفتمان‏ها اتفاق می‏افتد و این گفتمان‏ها به نوعی ابزار مبارزه برتر است برای رسیدن به بهتر‏ها. بنابراین من احساس می‏کنم که آرمان‏شهر مسیرهای متفاوتی را برای رسیدن به خواست خود برگزیده است. آن‏چه که آرمان‏شهر را برای من مقدس ساخته، اتکا و اعتقاد به بحث هنر است؛ جشن‏واره فیلمی که آرمان‏شهر برگزار کرد بی‏نظیر بود و این نشان‏دهنده آن است که ما در کنار آرد به آرت هم می‏اندیشیم. این اساس کار یک کشور مدرن است. کتاب‏هایی که در بخش رمان به چاپ رسیده است، ولو با هر اندیشه و ایدئولوژی‏ای ‏که پشت آن است‏: مثل کتاب ویرجینیا وولف “اتاقی از آن خود” کاملا یک بحث عقیدتی از ایدئولوژی فمینیستی است. وقتی که کتابی از حوزه فرهنگی از ایران و افغانستان وتاجیکستان به‏چاپ می‏رسد، مصداقی از این نکته است که برای آرمان‏شهر سنجش اجتماع و فرهنگ این حوزه بسیار با اهمیت است. آرمان‏شهر درتمام این سال‏ها خواسته تا جایگاه زنان را چه در بخش آداب و چه در بخش رفتار ما بررسی کند. به طور مثال، در گذشته اگر دعوا یا نزاعی رخ می‏داد، این ریش سفیدان محل بودند که با استفاده از نفوذ خود سعی در حل نزاع داشتند ولی در حال حاضر حرکت‏های شهروندی که به نوعی جای‏گزین نهادهای سنتی شده، سعی درکسب حقوق مردم از راه‏های قانونی و حقوقی است.
به هرحال آرمان‏شهر می‏خواهد به ما بیاموزد که برای رسیدن به وضع مطلوب در یک جامعه ما تنها موظف به رعایت قوانینی نیستیم که دولت تعیین می‏کند؛ بلکه باید دست به حرکت‏های خودجوش و ابتکارات فرهنگی هم بزنیم چون این ما هستیم که باید برای اعتلای جامعه، فعالیت مدنی انجام بدهیم؛ یعنی خود ما مسئولیت خود را به‏ عهده بگیریم.