maryia

گفتگو با خانم ماریا بشیر  رییس سارنوالی (دادستانی) ولایت هرات
آرمان‌شهر/ جواد دروازیان

گذشته چه تاثیری در به دست آوردن جایگاه امروزی شما داشته است؟

ما بزرگ شده ی دوران جنگ هستیم. وقتی صنف سوم مکتب بودم نُه سال سنم بود، خانه مان در نزدیکی ارگ بود. در روز هفت ثور می خواستم مشق های خودرا بنویسم، دوات رنگ و قلم نی به دستم بود. با بمبی که به داخل ارگ به وسیله ی طیاره ها پرتاب شد، دوات رنگ بر روی لباس های من ریخت و لکه ی آن بر روی پیراهنم ماند. از آن تاریخ تا به امروز هرگز این خاطره فراموشم نمی شود. و غم ریختن لکه بر روی پیراهنم ماند و تا به امروز که مادر سه فرزند هستم و بزرگترین فرزندم ۱۸ سال دارد، هنوز همان هراس در من وجود دارد. چون تا حالا نتوانستیم به آرامی دست یابیم.
فرق نمی کند که مظلوم زن باشد یا مرد. مظلوم مرد و زن ندارد، مظلوم مظلوم است… در افغانستان قوانین صرف برای یک طبقه ی خاص و بسیار کوچک است و تنها بالای آن ها تطبیق می شود.
کشوری که در آن عدالت تامین شود، حاکمیت قانون باشد، و ده ها مشکل و تشویش برای زنان وجود نداشته باشد، متاسفانه هیچ زمانی برای افغان ها به وجود نیامده است.
شما که جوان تر هستید اما ما فراز و فرود های زیاد تری را دیده ایم، به خصوص ما زن ها. تمام آسیب های جنگ را زن ها پذیرفته اند. زنان بیشتر از مردان مال، خانه و زندگی خود را دوست می دارند. و زن ها در جنگ این ها را از دست داده اند، عزیزان خود را، شوهر، پدر، فرزند و برادر خود را بار ها به خطر مواجه دیده اند و یا از دست داده اند. همچنان نابسامانی هایی را که در اجتماع و جامعه بوده نیز بیشتر چشیده اند. همیشه حق تلفی بیش از هرکس دیگری متوجه زن ها بوده است. اگر جنگ بوده به وسیله ی مردان بوده است، اگر تخریب و ویرانگری بوده است به وسیله مردها بوده است، اما زن ها همیشه آسیب های آن را چشیده اند. بالاخره وقتی که نوبت به تطبیق قانون رسیده است، قانون هم به نفع مردان تطبیق گردیده است. زن ها از تطبیق قانون و عدالت کمتر مستفید شدند.
مشکلات و رنج های که زنان در زمان طالبان کشیدند برای همه روشن است. ضرور نیست آن را یاد آوری کنم. همه توهین شدیم، تحقیر شدیم، حتا با روی پوشیده برای رفع نیازهای اولیه بیرون شده نمی توانستیم، شلاق می خوردیم و ده ها نوع هتک حرمت دیگر را متحمل گردیدیم.

 ده سال از تجربه ی سیاه طالبان گذشت. پس از آن، زن ها وارد عرصه شدند. در این دهه دست آورد های عمده ی زنان افغانستان چیست؟

در یک کلیت وضعیت زنان بسیار مأیوس کننده هم نیست. زنان در عرصه ی سیاست قدم گذاشتند، در مجلس نمایندگان و مجلس سنا رفتند. برای نخستین بار در پست های مختلف خود را کاندیدا نمودند، که این خود یک گام مثبت برای زنان است. قوانین به تصویب رسید، از جمله قانون مبارزه با خشونت علیه زنان تنفیذ شد، فامیل ها بیشتر علاقمند شدند که زنان و دختران شان به مکتب و دانشگاه و سواد آموزی بروند. ما در مکاتب و دانشگاه ها آمار و ارقام خوبی از آموزش و پرورش و تحصیل زنان در دست داریم. حضور زنان در ادارات و پست ها به خصوص در سیستم عدلی و قضائی تا حدی امیدوار کننده است. می توانیم روی همه این ها این گونه حساب کنیم که آهسته آهسته، بسیار بطئی پیش برویم. زن ها برای احیایی حقوق شان و ایجاد یک توازن مثبت برای رعایت و احترام به حقوق آن ها در جامعه راه بسیار بطئی را باید بپیمایند. اما این پیشرفت ها متاسفانه بسیار کم و ناچیز بوده است. هنوز هم تبعیض به قوت خود باقی است و زن ها هنوز مشکلات خود را دارند. وقتی که شما در داخل اجتماع و جامعه هستید، به خصوص زنانی که از خانه بیرون شدند و کار می کنند، بیشتر و عمیق تر مشکلات اجتماعی را درک می کنند. حتا مردان سیاسی و مدعی روشنفکری هم موافق با بودن زنان در عرصه ی اجتماعی نیستند و تحمل حضور و پذیرش زنان را در پهلوی خود ندارند. دولت مردان بلند پایه ی ما خود به حقوق زنان باورمند نیستند. شما به تمام مردانی که در افغانستان در راس قدرت هستند، نگاهی بیندازید. کسانی که داد از حقوق زن می زنند و شعار آمدن دموکراسی در افغانستان را می دهند، و دم از رعایت حقوق زنان می زنند، آن ها فعلاً حقوق برای زن ها می خواهند، اما برای زنان همسایه! نه برای زن خود. هر وقت که این ها آزادی را برای زنان خود دادند و زن های خود شان از خانه برای کار و برای ایجاد رفاه و آسایش دوشادوش خودشان کار کردند آن زمان مطمئن خواهید شد که آن ها به حقوق زنان باورمند هستند. و با شعور سیاسی به حقوق زنان احترام قایل هستند. اما متاسفانه همان گونه ای که مشاهده می کنید، ما حالا با نام زن و حقوق زن تجارت سیاسی می کنیم، اما در عمل خانه ی خود را محافظت می کنیم و نمی خواهیم از خانه ی خودمان کسی بیرون برود.
اما در عرصه ی اجتماعی و کارهای سیاسی زنان حضور بهتری داشته اند. حق همیشه داده نمی شود، حق گرفته می شود. اگر زنان دارای یک انسجام نشوند و با یک دید و نظر متفاوت از گذشته به توانمندی خود باورمند نشوند، به توانایی های خود اعتماد پیدا نکنند، دارای انسجام نشوند، سهولت هایی که در حال حاضر ایجاد شده است مانند مطبوعات، رسانه ها و نهادهای حامی حقوق زنان و حمایت های جامعه ی بین المللی که بهترین فرصت برای زنان است، از بین می رود. زنان افغانستان هنوز به توانایی های خود بی باورند. هنوز خود را ناتوان، عاجزه و سیاه سر فکر می کنند. هنوز خود را «جنس دوم» فکر می کنند، در پشت صف ایستاده می شوند، این جا مقصر خود زنان هستند. زمان آن است که زن ها گام های مستحکم و استوار پیش بندازند و متحدانه افکار خود را جمع بسازند تا بتوانند از این فرصت ها بهتر استفاده کنند.

 چرا در ده سال اخیر زنان نتوانستند دارای یک انسجام شوند و حرکت های مدنی را شکل دهند؟

متاسفانه هنوز هم برخی مسایل به خصوص مسایل امنیتی و سیاسی در افغانستان مشکلات و موانع زیادی سر راه زنان قرار می دهد. به خصوص تهدیدات هنوز به شدت وجود دارد. هنوز آن قدر زمینه و فرصت برای زنان مساعد نگردیده است که با هم منسجم شوند. به طور پراکنده تعدادی از زنان هستند که سر بلند کردند و در حدود توانایی های خود کار می کنند. آرزو دارند که خدمت کنند. اما هنوز شرایط دشواری وجود دارد. به نظر من وقتی که حکومت افغانستان متعهد به حمایت از حقوق زنان است، برای بهبود وضعیت زنان باید راه کار آماده بسازد. ما نیازمند رهبریت قوی و نیرومند برای زنان هستیم که دارای خط و برنامه ی معین باشد. زنان بدانند که به کدام مسیر در حرکت هستند و چه قدر راه باید بپیمایند تا مطمئن شوند که با آن راه به منزل مقصود می رسند. من بر این باورم که مشکلات سیاسی، خطرات امنیتی و مسایل دیگر مانع آن شده است که زنان دارای انسجام شوند.
وزارت امور زنان به عنوان یک نهاد دولتی متاسفانه به گفته ی خود شان یک وزارت پالیسی ساز است. نمی دانم که وزارت امور زنان را برای چه ساختند؟ برای این ساختند که زنان را خوشحال بسازند و بگویند که یک وزارت خانه به نام وزارت امور زنان تاسیس کردیم. و خواستند برای ما بفهمانند که یک امتیاز برای ما داده اند. اما توقعی که از وزارت امور زنان برای حمایت از حقوق زنان می رفت، به خصوص مشکلات کاریابی و مشکلات اقتصادی، آگاهی دهی از قوانین و مسایل دیگر این چنینی تا حال بر آورده نشده است.

 در حال حاضر زنان افغانستان تا چه حد دارای قدرت و تاثیر گذار بر قدرت هستند؟

متاسفانه زنان افغانستان هنوز دارای قدرتمندی سیاسی نیستند. اگر زنان یک بار به توان مندی های خود باور پیدا کنند، بیندیشند و عمل کنند آن زمان می توانند هم دارای توانایی شوند و هم قدرتمند، هم بر مسایل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی تاثیر بگذارند و هم به زندگی فردی خود سامان دهند. زنان افغانستان دارای توان مندی هستند. این را در حضور شان در عرصه های متفاوت به اثبات رسانیده اند اما تا هنوز نتوانستند قدرتمندی خود را نشان دهند. هنوز هم اوضاع روحیه کشی علیه زنان وجود دارد. اگر یک زن در اجتماع می خواهد ظهور کند، به هر روشی کوشش می شود که روحیه ی او کشته شود. نمی خواهند این فرصت برای زنان مساعد شود که در اجتماع مطرح شود. و با روحیه ی قوی تبارز کنند. انواع و اقسام راه ها برای سرکوب زنان در افغانستان و جامعه با بسیار سادگی می تواند روحیه ی زنان را ضعیف سازد و روحیه کشی کند.

 کارکردهایی که در زمینه ی حقوق بشر در ده سال اخیر انجام شد، تا چه حد توانسته بالای روح جامعه تاثیر بگذارد و نگاه مرد سالارانه نسبت به زن را تغییر دهد؟

خوشبختانه همیشه اوضاع ساکن نمی ماند، ما حرکت داریم و حرکت ها به پیش می روند. تغییر در اوضاع و احوال جامعه بر خانواده هم تاثیر می گذارد. وقتی که انعکاس های مثبت در جامعه دیده می شود، فامیل ها هم بر این باور می شوند که تبعیض میان دختر و پسر کمتر شود. دختران و پسران می توانند هر دو به مکتب بروند و درس بخوانند. البته باز هم تاکید می کنم که هنوز هم تبعیض وجود دارد. حتا در خانواده های شهری امتیازی که برای یک پسر داده می شود برای دختر داده نمی شود.

 با آن که در ۵۰ سال پسین زنان در عرصه ها حضور داشتند و دارای تجاربی بوده اند، چرا پس از تغییرات همیشه از صفر شروع می کنند و کارنامه ی گذشته شان را فراموش می کنند؟

مسایل زن ها و حقوق زنان در طول تاریخ همین که به استحکام نزدیک شده، متوقف می شود و باز از صفر آغاز می شود. این بر می گردد به مشکلات ریشه ای که زنان در افغانستان به آن روبرو هستند. زنان همیشه از همه افراد جامعه بیشتر آسیب دیده اند و آسیب پذیر بوده اند. مصیبت ها بالای زنان تا حدی است که همه چیز را فراموش می کنند. حکومت ها تعهدات خود را نسبت به زنان فراموش می‏کنند.
اما پویایی حرکت زنان در آینده: به عنوان یک زن می خواهم بگویم که هنوز هم زنان با خطرات زیادی مواجه هستند. من به عنوان یک زنی که در سارنوالی کار می کنم، خود و خانواده و فرزندان خود را به خطر مواجه ساختم. من در بخش کاری خود در زمینه ی کاهش خشونت علیه زنان کار کردم اما توأم با نگرانی و تشویش بوده است. تا زمانی که ما یک انسجام فکری نداشته باشیم و در گام نخست روحیه ی تحمل و رواداری نسبت به یکدگیر پیدا نکنیم و همدیگر را درنیابیم هیچ وقت نمی توانیم امیدوار به یک جنبش قوی و پایدار باشیم.

 در حال حاضر در افغانستان بنیادگرایی اسلامی از نوع طالبانی آن دوباره در حال اوج گیری است. دولت حاکم هم به گونه ای به این ها دست دوستی دراز کرده است. خصومت طالبان نسبت به زنان نه تنها کاهش نیافته بلکه بیشتر گردیده است. نمونه ی آن سوزانیدن مکاتب و جلوگیری از رفتن دختران به مکتب در محلات تحت کنترول شان است. راهبرد زنان برای مقابله با این روند چیست؟

حق داده نمی شود، حق گرفته می شود. نه زنان امروز زنان گذشته هستند و نه وضعیت امروز وضعیت گذشته. حکومت افغانستان برای زنان وعده داده است که هر جریانی که پیش می آید، قانون اساسی افغانستان رعایت می شود و هر جریانی که وارد می شود باید قانون اساسی را پذیرفته باشد. در قانون اساسی افغانستان مطابق ماده ی ۲۲ حقوق زن و مرد مساوی است. اگر قانون شکنی صورت می گیرد و با زن ها معامله ی سیاسی صورت می گیرد آن زمان خیزش سرتاسری لازم است و زن ها باید حماسه آفرینی کنند. نگذارند که حقوق خود و اولاد شان زیر پا شود و دوباره شلاق بخورند و در خانه ها زندانی شوند. در تاریخ هم ما زنانی داشتیم که قد علم کردند و در برابر بی عدالتی ها ایستاده اند.

 در هرات وضعیت زنان چه گونه است؟ آیا خشونت ها در حال افزایش است یا کاهش؟

ما قانون مبارزه علیه خشونت را داریم که از دو سال بدین سو تفویض گردیده است و یک یونت اختصاصی جداگانه زیر عنوان مبارزه با خشونت علیه زنان در دادستانی هرات داریم که در این راستا کار می کنند. ما در ماه یازدهم امسال تا به حال ۱۹۰ واقعه ی خشونت علیه زنان را بررسی کردیم. این بدین معناست که هر قدر واقعات بیشتر را بررسی کنیم در مقایسه به آن کمتر می شود و فرار از منزل کاهش می یابد. وقتی زنان از قانون آگاهی پیدا می کنند بدون این که خود را دار بزنند یا خود سوزی کنند به قانون مراجعه می کنند. و این امیدوار کننده است.
خشونت هایی که ما بررسی کردیم شامل لت و کوب، تهدیدات درون خانه، ازدواج های اجباری، ازدواج های زیر سن، مشکلات اعتیاد مردان که اکثر زنانی که شوهران شان معتاد هستند به مشکلات زیادی مواجه هستند، فقر اقتصادی، تعدد زوجات، ازدواج های متعدد. اما اکثراً لت و کوب است. در واقعاتی که ثبت کردیم خود سوزی، سم خوردگی، به دار زدن خود، خودکشی و خودزنی نوع خشونت هایی است که ما ثبت کردیم. اطفالی هستند که در سنین کوچک به ازدواج داده می شوند.
مثل واقعه ای که در بغلان به وقوع پیوست. یک و نیم سال پیش یک واقعه ی را بررسی کردیم که یک خانم به توسط شوهرش مدت دو و نیم ماه در یک اتاق زندانی شده بود. اتاقی کوچکی که این خانم در طول این مدت هیچ آفتاب را ندیده بود. حتا روزی که نماینده ی دادستانی و ارگان های امنیتی خبر شدند و آن زن را بیرون کشیدند راه رفتن نمی توانست و در یک حالت وخیم روانی گردیده بود. به دلیل دوری از آب و آفتاب پوست تنش جدا شده بود. لای پنجه هایش «پوپنک» گرفته بود. طفل یک و نیم ساله ی او که هنوز شیر مادر می خورد در دو و نیم ماه مادر خود را ندیده بود. شوهر این زن که آدم نامطلوب بود خودش بیرون رفته بود و اتاق را برروی زن قفل کرده بود. او به دلیل ارتکاب یک جرم دیگر گرفتار گردیده و به زندان رفته بود. کلید اتاق هم در جیب این مرد در زندان بود. پنج طفل این زن بیرون از اتاق در همین مدت دو و نیم ماه گدایی می کردند و یک مقدار نان خشک و یک مقدار آب را از یک پنجره ی بسیار کوچک از بالای اتاق برای مادرش شان می انداختند. این خانواده هیچ کس دیگری را در این ولایت نداشتند. همین دو هفته پیش یک زن به نام مریم از ولسوالی زنده جان که سنش شانزده سال بود به وسیله ی شوهرش با کارد زخمی شده بود، او را به ولایت انتقال داده بودند و در شفاخانه پس از عملیات جراحی فوت کرد. شوهرش در حال حاضر در زندان به سر می برد.