آزیتا رفعت نماینده متخب مردم بادغیس در لویه جرگه اضطراری و عضو پیشن مجلس نمایندگان، فعال حقوق بشر وحقوق زنان است. نسل جوان افغانستان و دست آوردهای شان در عرصه های مختلف آن چیزی است که آزیتا رفعت را به آینده افغانستان امیدوار می کند. چشم اندازی که بر اساس آن معتقد است این بار آینده افغانستان را نه جنگ و باروت که ترقی و قلم رقم خواهد زد.
لطفا خودتان را معرفی کنید؟
آزیتا رفعت هستم و در سال ۱۳۵۷ در خانواده استاد مرتضی رفعت بادغیسی که یکی از مولفین و استاد رشته تاریخ بودند چشم به جهان گشوده و در سال ۱۳۷۴ با درجه اول سند بکلوریا را بدست آوردم. با وجود داشتن بورسیه دانشکده طب به دلیل اوج گیری جنگهای داخلی نتوانستم به بزرگترین آرزوی زنده گی ام که همانا خدمت به مردم از طریق طبابت بود دست یابم.
زمانی که به صفت اولین نماینده زن ولایت بادغیس عضویت لویه جرگه اظطراری را کسب کردم با کمک یک تعداد از معارف دوستان توانستیم برای بار اول دارالمعلمین عالی را در سطح ولایت بادغیس ایجاد کنیم. که من در سال ۱۳۸۴ از رشته ریاضیات به درجه عالی فارغ التحصیل گردیدم و بعدا در کنار فعالیت های سیاسی و اجتماعی که داشتم نظر به علاقمندی ام در سال ۱۳۹۱ توانستم سند فراغت را در رشته مدیریت اقتصادی بدست آورم. قبل از آمدنم به شورای ملی به عنوان نماینده منتخب مردم ولایت بادغیس، چه در دوران طالبان و چه بعد از آن در عرصه های مختلف اجتماعی فعالیت کرده ام. مدت سه سال به صفت اولین رضا کار صحی زن در دوران حکومت طالبان و بعد هم به صفت فعال مدنی، اولین ترجمان زن زبان انگلیسی، موسس اولین دوره های کمپیوتر و انگلیسی برای زنان و ماستر ترینر معارف برای مردم شریف ولایت بادغیس ایفای مسوولیت کرده ام.
یک یا دو خاطره مهم که در ان حقوق شخص شما نقض شده و در زندگی شما تاثیرگذار بوده، تعریف کنید؟
درسال ۱۳۷۲زمانی که متعلم صنف ۱۰ مکتب بودم مجبور شدم که کابل را ترک کنم. درآن روز ۱۰۰۰۰راکت به شهر کابل اصابت کرد. همان جایی که من و خانواده ام درآن زندگی می کردیم بیشتر از ۱۸ بار مورد اصابت راکت ها قرار گرفت. روزی که ساحه مکرویان را برای دریافت نقطه امن ترک می کردیم در مسیر راه پدرم مجبور بود تا اجساد شهدا را که در خیابان ها افتاده بودند جابجا کند تا ما راه فرار پیدا کنیم. این تلخترین خاطره زنده گی ام است که هنوز یادآوری آن مرا سخت می آزارد. جنگ های داخلی مجاهدین به خاطر به دست آوردن قدرت باعث شد تا در بهترین دوره زندگیم ما مجبور باشیم که با مشکلات دست و پنچه نرم کنیم و تنها آروزیم زنده ماندن با عزت خانواده ام باشد. دردوره نوجوانی که باید تلاش برای اندوختن دانش و رشد فکری میداشتم، مصونیت فکری من و خانواده ام مثل هزاران خانواده بی گناه دیگر از بین رفت. در بادغیس نیز بر اثر تشدید جنگ های داخلی خانه ی ما بمبارد شد. سالهای زیادی را در بحرانی به سر برده ام که فکر میکنم برای من قابل فراموشی نیست.
سه دستاورد مهم دوران جدید چه بوده است؟
۱٫ حضور زنان در عرصه های آموزشی، سیاسی و اقتصادی
۲٫ تعدد و دسترسی عموم به رسانه ها و آزادی بیان
۳٫ تصویب قانون اساسی
چه چیزی در دوران جدید اعتماد شما را جلب کرده و شما آن را به عنوان یک نواوری، ابتکار مثبت و یک چیز خوب ارزیابی می کنید؟
حضور گسترده نسل تحصیلکرده جوان و دیدگاه های سازنده آنها نسبت به آینده کشور، بدون آنکه همانند پیشینیان، خویشتن را در فضاهای تنگ قومی، مذهبی و سمتی محدود سازند.
نسل جوان افغانستان و دست آوردهای شان در عرصه های مختلف نشان دهنده آن است که بحران، مهاجرت و فراز و نشیب های متعددی که این نسل تا جوان شدن دیده اند باعث شده که متفاوت تر و مثبتر از دیروز به خود و مسوولیت های شان در قبال کشور بپردازند و این واقعا امیدوار کننده است. این قضیه اعتمادی را در من ایجاد می کند که آینده افغانستان نه رنگ باروت که رنگ قلم و ترقی را خواهد داشت.
مهم ترین ترس امروز شما چیست؟
در ده سال گذشته که آنرا سالهای طلایی برای افغانستان قلمداد میکنند، فرصت های خوبی از هر لحاظ وجود داشت برای انکشاف و رشد کشور از بعدهای مختلف؛ ولی نبود سیاستهای شفاف، تکیه بر اصل روابط، قوت گرفتن نیروهای غیرمسوول، ضعف شدید مدیریتی و مهم تر از همه عدم تطبیق قانون و نقض آن از جانب مجریانش، کشور را به سمت بحرانی سوق داد که در نهایت معرف افغانستان در ردیف کشور های با سطح بلند فساد اداری، تولید مواد مخدر، نهایت فقر و بیکاری شده است. کم رنگ شدن اعتماد مردم نسبت به روند های دموکراتیک و ملی و کم توجهی بر اصل مردم سالاری به نوعی ناخواسته ایده های عوام را به سمت جریانات بومی سوق داده است. ترس امروز من این است که تکرارروند ها و مخصوصا عدم ارزش دهی به ایده و رای مردم در روندهای مهم با نظر داشت وضعیت شکننده و دخالت های متعدد که از جانب همسایگان به ما اعمال می شود. یکبار دیگر کشور را به سمت جریاناتی سوق بدهد که تجربه تلخ ان هنوز از اذهان عامه پاک نشده است.
چند چالش بزرگ ساختاری، اجتماعی و فرهنگی پیش روی افغانستان چیست؟
۱٫ نبود آموزه های مدنی درکشور
۲٫ موجودیت تحصیل کرده های بیکار و بدون شغل
۳٫ ازدیاد روز به روز جمعیت درشهر ها
۴٫ فرار اندیشه ها به دلیل اینکه صرف حلقات شناسایی می شود نه اندیشه ها و ظرفیت ها
فکر میکنید جامعه افغانستان امروز اجازه خواهد داد که دوباره سناریوی بسته شدن مکاتب به روی دختران و عدم حضور اجتماعی زنان تکرار شود؟
ما امیدوار هستیم که چنین نشود و در کنار امیدواری تلاش هم می کنیم. اما تا زمانی که سیاست های صلح آوری غیرشفاف و پروژه ای و تعریف دوست و دشمن مخدوش باشد خیلی هم نمی توان امیدوار بود. در کنار این متاسفانه در ده سال گذشته ما نتوانسته ایم فرهنگ حزب پروری مناسب و تعریف اپوزیسیون سازنده را به معنی واقعی داشته باشم. قبول می کنم که تغییر نیاز به زمان دارد ولی زمانی که سیاست های حکومت تضعیف کننده است تا تقویت کننده، جای هر نوع رشد مثبت گرفته می شود. نمی شود نگران نبود و از تکرار نترسید. چون ما شاهد بوده ایم که در نهایت قربانی اصلی سیاست های ناقص در جامعه افغانستان زنان اند.
یک خاطره که در آن حقوق بشری یکی از اعضای خانواده و یا آشنایان شما نقض شده، تعریف کنید؟
جنگ عنصریست که هیچ خانواده ی افغانی را استثنا قرار نداده و به نوعی هریک از خانواده ها در دوره های مختلف شاهد نقص حقوق بشری خود و نزدیکان شان بوده اند. پسر کاکایم در ولایت بادغیس هنگامی که مجاهدین با دولت وقت در جنگ بودند به دلیل اینکه معلم مکتب بود و فعالیت اجتماعی می کرد و جوانان را تشویق به درس وآموزش می کرد و توانسته بود برای اطفال و نوجوانان مکتب سیار مهیا کند درسن جوانی در حالی که فقط ۲۰ سال داشت سنگسار شد.
سه عامل بازدارنده ساختاری، اجتماعی و فرهنگی در مقابل مشارکت زنان در عرصه های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی چیست؟
تفاسیر متعدد از قوانین، عدم تجدید نظر و شامل بودن دیدگاه های کهنه و مردانه همچنین ترویج و تعمیق انواع خشونتها چه از لحاظ فرهنگی چه اقتصادی و چه سیاسی و تشدید بحران های امنیتی و اقتصادی و پایین بودن سطح سواد در بین قشر زنان از جمله عوامل بازدارنده محسوب می شود.
سه مطالبه عمده زنان به طور کلی چیست؟
۱٫ ایجاد هماهنگی بیشتر بین نهادهای مدافع حقوق زنان اعم از دولتی و غیر دولتی
۲٫ تطبیق قانون به اساس اصول و پرنیسیب ها و نه سلیقه
۳٫ بازنگری قوانین افغانستان و تطبیق انها با نیازهای امروز جامعه.
منابع و مراکز قابل اتکا در داخل افغانستان برای پیشبرد حقوق/مطالبات زنان چه کسانی هستند؟
از لحاظ تئوریک از قوانین تا سیاستها و گفتار های چوکات شده فکر می کنم هیچ کمبودی در مراکز و منابع قابل اتکا نداریم ولی مشکل اصلی عدم عملکرد ها و ضعف باور هاست.
برای دختر خودتان چه آرزویی دارید؟
برای دخترانم آرزو می کنم که آنچه من به آن دست نیافتم آنها برسند. در زمان کودکی و مخصوصا نوجوانی فکر می کردم دکترجراح می شوم و به مردم بی بضاعت کمک می کنم و بعد هم به سیاست رو آورم و سفیر کشور شوم. در اغاز جوانی سخت علاقمند بودم روزی وزیر داخله شوم و سایر آرزو ها. متاسفانه بحران ها و جنگها فرصت این که بتوانم بر اساس نقشه فکری خودم به زندگی ام ادامه دهم را به من نداد. امروز من تلاش می کنم که دخترانم به آرزوهایی که دارند برسند و با انگیزه تر به مردم کشورشان خدمت کنند.
با توجه به صحبتهای مفید ی که شما در این مصاحبه انجام دادید در حوزه خصوصی و یا عمومی یعنی فعالیتهای مدنی و حرفه ای خود برای رفع موانع ذکر شده از جمله تبعیض چه کرده اید و چه می کنید.؟
به عنوان یک فعال مدنی و سیاسی و شخصی که خود تبعیض را به عینیت تجربه کرده ام همواره تلاشم این بوده که چه به صورت فردی و چه در فعالیتهای گروهی با سایر فعالان قدم های خوب و موثرتری را بردارم. هر چند من درخانواده با تبعیض مواجه نشده ام اما مبارزاتم را از خانواده شخصی خودم اغاز کردم. بعد از ازدواج اولین اقدامم فعالیت در عرصه تعلیم و تربیت دختران خانواده و بعد دختران قریه ای بود که در آن زندگی می کردم بنابراین توانستم این اعتقاد را در خانواده ها قوی سازم که طلب علم بر زن و مرد مسلمان فرض است و تامین حقوق اساسی برای همه است نه تنها مردان. به عنوان اولین رضا کار صحی زن در ولایت بادغیس مدت سه سال در دوران طالبان در خدمت زنان و اطفال قریه جات مختلف بوده ام. بعد از حکومت طالبان نیز فعالیت های متعدی داشتم که همه زمینه ساز ترغیب و اعتماد مردم شد. به همین دلیل با بیشترین رای به عنوان نماینده آنها به پارلمان راه یافتم.
در عرصه اجتماعی چه کرده اید؟
هنگامی که در پارلمان بودم نیز با جمعی دیگر از وکلای باورمند به تساوی حقوق و فعالان رفع تبعیض توانستیم قوانین متعدد را تصویب و تعدیل کنیم که این قوانین به نوعی مرتبط به رفع تبعیض می شد. از جمله قانون جزای اطفال، زیرا سن ۱۳سال را برای پسران و ۹ سال را برای دختران سن مسوولیت جزایی تعیین کرده بودند که ما با مبارزه و فعالیت این سن را مطابق کنوانسین حقوق اطفال تا ۱۸سال برای پسران و دختران بالا بردیم. تصویب ایجاد واحد جندر در وزارت خانه ها با همکاری سایر همفکرانم در پارلمان، تعدیل در قانون زندان ها و تسجیل سهولت های لازمه برای زنان زندانی و فراهم سازی زمینه های مناسب تعلیمی برای اطفال زنان زندانی اقدم موثر دیگریست.
اگر پیام خاصی دارید، بفرمایید؟
همه ما در مقطع حساسی از تاریخ قرار داریم. همه به نوعی از بحران های موجود متاثر شده و می شویم. نیاز است برای آینده ای همراه با صلح و بدون تمرکز به موضوعات شکننده وحدت ملی همه در کنار هم اعم از زن و مرد اخرین تلاش های خویش را جهت سوق دهی جریانات مخصوصا انتخابات به سمت مثبت داشته باشیم. باور مندی من این است که:
تو اگر برخیزی من اگر برخیزم همه برمیخیزند
تو اگر بنشینی من اگر بنشینم، چه کسی برخیزد
شما می توانید روزی یک مصاحبه از کمپاین «افغانستان به روایت دیگر» را در روزنامه ۸ صبح و انگلیسی آن را در وبسایت روزنامه هافینگتون پست (Huffington Post) بخوانید. همچنین این مصاحبه ها در وبسایت فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر (FIDH) نیز قابل دسترس است.
وبسایت فدراسیون بین المللی حقوق بشر: www.fidh.org
وبسایت روزنامه هافینگتون پست: http://www.huffingtonpost.com/unveiling-afghanistan/