«رؤیا سادات» فارغالتحصیل حقوق و علوم سیاسی است؛ در آکادمی فیلم آسیا، سینما آموخته و الان به عنوان فیلمساز مشغول به کار است. او میگوید از بازگشت بنیادگرایان در هراس است و کمبود آگاهی را درد بزرگ مردم افغانستان میداند. همچنین سادات، مردسالاری را پدیدهای فراگیر دانسته تأکید میکند: «مردسالاری طبقه نمیشناسد و محدود به قشر روستانشین یا فقیر جامعه نیست؛ فقط نوع و سطح کنترول فرق میکند.»
لطفاً خودتان را معرفی کنید.
رؤیا سادات هستم؛ فارغالتحصیل حقوق و علوم سیاسی. در آکادمی فیلم آسیا، رشته سینما را آموختم و الان به عنوان فیلمساز مشغول به کارم.
لطفاً دو نمونه یا خاطرهای را که در آن حقوق بشری شخص شما نقض شده و در زندگیتان تأثیرگذار بوده، تعریف کنید.
بیشترین خاطرات نقض حقوق بشری، مخصوصاً برای زنان، در دوره طالبان شکل گرفته است. من در دوره طالبان در شرایط سنیای قرار نداشتم که چادری به سر کنم، ولی مجبور بودم با در نظرداشت شرایط خفقان آن زمان، چادری بپوشم. یک روز که به قصد خرید با مادر و خواهر خود به بازار رفته بودیم، طالبان با موتورهای خود وارد بازار شدند تا زنانی را که بدون نامحرم به خرید آمده بودند لتوکوب کنند. ترس و وحشت تمام وجودم را دربر گرفت. با نزدیک شدن طالبان به ما، سعی کردیم راه فراری بیابیم. وقتی طالبان به سر کوچه رسیدند، ما هم خود را به داخل یک خانه انداختیم تا از دست آنان در امان باشیم. من این خاطره وحشتناک را هرگز فراموش نمیکنم.
سه دستاورد مهم این دوران (جدید) چه بوده است؟
چون خود من شخصاً خاطرات بسیار تلخی از دوره طالبان و قبل از آن در ذهن دارم، به دوره جدید و نظام نوین در افغانستان خوشبین هستم. به نظر من در این ده ـ دوازده سال تغییرات زیادی در عرصههای مختلف در کشور به وجود آمده است. البته نظر به سرمایهای که به کشور سرازیر شد، باید کارهای بیشتری صورت میگرفت؛ ولی در کل، تمام تغییرات این دهه را مثبت و ارزنده میدانم. در بخش حقوق زنان، صحت و آموزش و پرورش تغییرات بسیار مثبتی برای زنان به وجود آمد و فرصتهای زیادی برایشان ایجاد شد. یکی دیگر از دستاوردهای ارزنده در این دهه ظهور انبوهی از رسانههای گوناگون، مخصوصاً رسانههای صوتی و تصویری در کشور است.
چه چیزی در دوران جدید اعتماد شما را جلب کرده و شما آن را به عنوان یک نوآوری، ابتکار مثبت و یک چیز خوب ارزیابی میکنید؟
تحولاتی را که در حوزه زنان، رسانههای همگانی، وسایل ارتباط جمعی و قوانین حقوق بشری ایجاد شده، ابتکاراتی میدانم که هرگز در تاریخ این کشور تجربه نشده بوده و به لطف تغییرات در ساختار اجتماعی و سیاسی کشور به وجود آمده است. تمام این تحولات میتواند امیدوارکننده باشد. به این دلیل که شما اکنون احساس میکنید در کنار دولت، نهادهای مدنی، گروههای اجتماعی، رسانهها و جامعه جهانی، حامی نظام و ناظر بر رفتار حکومتاند و این بسیار امیدوارکننده و دلگرم کننده است.
مهمترین ترس امروز شما چیست؟
مهمترین ترس من، ترس از بازگشت بنیادگرایان و گرفتن قدرت سیاسی در کشور است. میترسم که همین حداقل تغییراتی که در افغانستان به وجود آمده با حضور طالبان در قدرت سیاسی نابود شود.
از نظر شما سه چالش بزرگ پیش روی افغانستان چیست؟
در قدم اول امنیت بزرگترین چالش است. هنوز نمیتوانیم با جرأت از افغانستان پس از جنگ دم بزنیم. ما هنوز درگیر جنگیم. وقتی امنیت در یک کشور نباشد، طبیعتاً سیستم اقتصادی و ساختار اجتماعی نیز متزلزل و بیثبات میشود. یکی دیگر از چالشها، بیسوادی و کمسوادی است. در کل میتوان گفت کارهایی که در افغانستان در این ده سال صورت گرفته، هیچ کدام بنیادی و اساسی نبوده است. این فعالیتها نه خودخواسته بود و نه خودجوش؛ بلکه به شکل پروژهای و به صورت موقت انجام شده است؛ به همین دلیل کمترین تأثیر را در روند بازسازی ساختارهای اجتماعی داشته است. مسأله بافت سنتی جامعه نیز چالشبرانگیز است. گرایش جوانان به سمت گروههای بنیادگرا و جنگجو نشاندهنده ایدئولوژی پرورده شده سنتی در ذهنشان است.
فکر میکنید جامعه افغانستان امروز اجازه خواهد داد که دوباره سناریوی بسته شدن مکاتب به روی دختران و عدم حضور اجتماعی زنان تکرار شود؟
به نظر من علت بسته شدن مکاتب و نبود مقاومت مردمی در قبال این مسأله کسالت جامعه بر اثر جنگهای طولانیمدت داخلی بود. مردم در آن دوره هیچ انگیزهای برای مقاومت نداشتند. اما در حال حاضر شرایط به شدت تغییر کرده و انبوهی از کودکان و نوجوانان به آموزش و پرورش و تحصیلات عالی رو آوردهاند. من بسته شدن دوباره مکاتب را بر روی دختران امری ناممکن میدانم.
یک خاطره که در آن حقوق بشری یکی از اعضاء زن خانواده یا آشنایان شما نقض شده، تعریف کنید؟
در دوره طالبان برای اینکه ما چند خواهر بتوانیم به راحتی در کوچه و بازار رفت و آمد کنیم، یکی از خواهرانم را مردانهپوش و نامش را به سهراب تبدیل کردیم. این قضیه آن قدر روی خواهرم تأثیر گذاشته بود که برای مدتها سعی داشت از هویت زنانه خود فرار کند و آن را پنهان سازد. با تمام این چیزها ما مجبور بودیم او را پسرانه کنیم؛ چون در آن دوران، طالبان به هیچ زنی اجازه نمیدادند که بدون محرم شرعی بیرون از خانه تردد کنند.
سه عامل بازدارنده در مقابل مشارکت زنان در عرصههای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی چیست؟
قبل از اینکه نهادهایی چون اجتماع، سنت و قوانین، عوامل بازدارنده باشند، نبود خودباوری در زنان مانع بزرگی برای مشارکتشان در عرصههای مختلف محسوب میشود. زنان هنوز به این خودباوری نرسیدهاند که حقیقتاً نیمی از پیکر اجتماع را تشکیل میدهند و میتوانند از این قدرت خود برای احقاق حقوقشان استفاده کنند. عامل بازدارنده دیگر پایین بودن سطح آگاهی زنان است. در این ده سال کمترین کار در زمینه سوادآموزی و تقویت منابع آموزشی زنان صورت گرفته است. این مسأله ضربه بزرگی بر فعالیتهای زنان وارد ساخته است. حتی زنان تحصیلکرده و دانشگاهی ما هم به دلیل کمبود آگاهی به حقوق طبیعی و قانونی خود، به شدت تحت سیطره مردان قرار دارند. زنانی را میشناسم که با وجود این که استاد دانشگاه هستند و در مراکز مهم علمی تدریس میکنند، نمیتوانند از ساعت چهار به بعد بیرون از خانه باشند؛ چون مورد هجوم صدها سؤال و جواب قرار می گیرند. این نشانده نفوذ مردسالاری در عمق فضای عمومی جامعه است. پدیده مردسالاری در افغانستان، طبقه نمیشناسد و محدود به قشر روستانشین یا فقیر جامعه نیست؛ فقط نوع و سطح کنترول فرق میکند.
سه مطالبه عمده زنان به طور کلی چیست؟
در قدم نخست ساختن بسترهای مناسب برای بالابردن سطح آگاهی زنان یکی از خواستهای مبرم زنان را تشکیل میدهد. خواست دوم تأمین امنیت است. منظورم از امنیت، امنیت شهری، امنیت اجتماعی، امنیت شغلی و امنیت حقوقی و قضایی است. خوب میدانیم که اگر امروز یک زن ا حتی برای یک بار وارد محکمه بشود، از طرف تمام فامیل و اقوام دور و نزدیک خود به عنوان زنی عصیانی طرد میشود. این در حالی است که یک مرد چندین سال را در زندان به سر میبرد و زمان خروج از زندان، با استقبال گرم فامیل و اطرافیان روبرو میشود. خواست بعدی زنان خروج از حالت سمبولیک و نمادین است. زنان دیگر نمیخواهند به عنوان یک برگ برنده در دست بازیگران سیاسی باشند. در تمام حوزهها به زن به عنوان یک کتلهایی که از نگاه کمیتی به وجودش نیاز است توجه شده است. اکثر کمکهای جامعه جهانی برای زنان و به خاطر زنان افغانستان صورت گرفته است، اما سهم زنان از این همه داد و گرفت بسیار ناچیز بوده است.
منابع و مراکز قابل اتکا در داخل افغانستان برای پیشبرد حقوق و مطالبات زنان چه کسانی هستند؟
از لحاظ ساختاری در چارچوب دولت وزارتی وجود دارد به نام وزارت امور زنان؛ همچنین اکثر وزارتخانههای کشور دارای بخشهای مشخص و حوزه کاری معینی در قسمت زنان هستند. اما به نظر من بزرگترین منبع قابل اتکا برای احقاق حقوق زنان، اراده و نیروی زنان است. چرا که تمام نهادهای دولتی و غیردولتی اگر کاری هم در قسمت زنان انجام دادهاند به صورت مقطعی و موقتی بوده است. البته نهادهای مختلف چون نهادهای دولتی، انجیوها، نهادهایی که مستقیماً برای زنان کار میکنند، ریاست امور زنان، شورایهای زنان در ولسوالیها و برخی دیگر از نهادهای مدنی، در زمینه قانون خانواده، قانون محو خشونت، اصلاح قوانین و پخش و نشر اعلامیهها و مقالات، تا اندازهای کار کرده اند؛ اما تا زمانی که خود زنان تبدیل به یک جریان و یک جنبش نشوند، هیچ چیز به صورت اساسی تغییر نخواهد کرد.
برای دختر خودتان چه آرزویی دارید؟
آرزوی من این است که دخترم قبل از هر چیزی انسان باشد و به عنوان یک انسان زندگی کند. در افغانستان دختر از زمانی که پا به این دنیا میگذارد نگاهها را تغییر میدهد؛ یعنی همه با چشم دیگری به او نگاه میکنند؛ از وجودش شرم میکنند و او را موجودی اضافی و خطرناک میدانند. نمیخواهم دخترم احساس کند که موجودی بیهویت است. میخواهم طوری با او برخورد کنم که حس کند از تمام حقوق طبیعی و انسانی خود برخوردار است.
با توجه به صحبتهای خوبی که در این مصاحبه انجام دادید، در حوزه خصوصی یا عمومی، یعنی فعالیتهای مدنی و حرفهای خود برای رفع موانع ذکر شده منجمله تبعیض چه کردهاید و چه میکنید؟
ما چند خواهر تأثیر خیلی زیادی روی زنان فامیل و اقوام خود گذاشتهایم. با این که پدر و مادر من انسانهای تحصیلکرده و آگاهی بودند، باز هم متأثر از جو سنتی حاکم بر کشور بودند و نمیتوانستند زیاد خود را با خواستههای ما هماهنگ کنند. اما ما توانستیم با تلاش فراوان حداقل نگاه خانواده خود را تغییر بدهیم و از حقوق طبیعی خود منجمله حق کار و فعالیت دفاع کنیم. خواهران من در بخشهای مختلف کار میکنند. یکی از خواهرانم رییس شورای یکی از قریههای هرات است و توانسته تأثیر زیادی بر زنان روستا بگذارد و در آگاهیرسانی به زنان روستایی تلاش زیادی به خرج داده است. یکی از خواهرانم فوتوژورنالیست است و در کار خبررسانی است. بیشتر تمرکز من و خواهرانم در حوزهها و رشتهها و با ابزارهای متفاوت، بر روی حقوق زنان بوده و هست.
اگر صحبت خاصی دارید، بفرمایید؟
میخواهم بگویم زنان در طول سالیان دراز دستخوش جریانهای سیاسی گوناگون بودند و قربانیان اصلی جنگ در کشور محسوب میشوند. هیچ گاه هیچ سیستم سیاسیای زنان را از بند خود رها نکرد. تمام قدرتهای سیاسی از هویت زنان سوء استفاده کردند. زن را سرزنش، سرکوب و طرد کردند. خواستهام این است که زنان بیدار شوند؛ چون امروز زمان بیداری است. میخواهم خود زنان دست بکار شوند و از حقوق خود، خودشان دفاع کنند.
-
«افغانستان به روایت دیگر» کمپینی است که به وسیله آرمان شهر OPEN ASIA و فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشرFIDH به مدت ۱۰۰ روز تا انتخابات ریاست جمهوری در افغانستان جریان دارد. در این کمپین شخصیت های برجسته اجتماعی، سیاسی و فرهنگی با گفتگو در مورد جامعه ای که دربرگیرنده حقوق زنان و حقوق انسان باشد، صدای مترقی افغانستان را به گوش میرسانند.
شما می توانید روزی یک مصاحبه از کمپاین «افغانستان به روایت دیگر» را در روزنامه ۸ صبح و انگلیسی آن را در وبسایت روزنامه هافینگتون پست (Huffington Post) بخوانید. همچنین این مصاحبه ها در وبسایت فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر (FIDH) نیز قابل دسترس است.
وبسایت فدراسیون بین المللی حقوق بشر: www.fidh.org
وبسایت روزنامه هافینگتون پست: www.huffingtonpost.com/unveiling-afghanistan