امان پویامک، شاعر و نویسنده است. او در دوره طالبان مجله ای را به صورت مخفیانه چاپ می کرد، مجله ای که بصورت خانگی منتشر و در کوچه توزیع می شد و تهیه مطالب آن با مساعدت زن هایی بود که او هرگز آن ها را نمی دید. بعد از رفتن طالبان، در شبرغان انجمنی ادبی ایجاد کرد به نام اشراق. مهمترین ترسش، از دست دادن آن چیزی است که این مملکت در ده سال گذشته به دست آورده و یکی از بزرگ ترین چالش های پیش رو را گسست فرهنگی می داند و سیاه ترین خاطره زندگی اش به دوران طالبان بر می گردد: سنگسار زن همسایه اش در شهر مزار شریف.

10 - aman poyamak

 لطفاً خودتان را معرفی کنید.

امان پویامک هستم ، شاعر و نویسنده.

 خاطره ای که در آن حقوق انسانی شما نقض شده و این مساله به نوعی در زندگیتان تاثیرگذار بوده باشد، تعریف کنید؟

 یکی از خاطراتی که سخت بر روی ذهن من تاثیر گذاشت و مرا به شدت ناراحت کرد، ورود طالبان به کابل بود. دوره ای که من به کتاب و کتاب خوانی بسیار علاقه مند بودم. با ورود طالبان درب تمام کتابخانه ها بسته و کتاب ها از بازارها جمع آوری شد. در واقع طالبان مانع بزرگ پیشرفت من بودند. من در آن دوره در حال نوشتن یک رمان بودم. با آمدن طالبان روابط فرهنگی بین روشن فکران خیلی کم رنگ شد و رمان من هم به تبع ناتمام ماند. در واقع گسست دوره طالبان ضربه بزرگی بر پیکر فعالیت های فرهنگی ادبی من بود.

 سه دستاورد مهم این دوره جدید چه بوده است؟

 یکی از بزرگترین دستاوردهای دوره جدید آزادی بیان و دیگری جان گرفتن یک فرهنگ مدرن شهری است که در حقیقت می توان آن را التیام بخش اذهان جنگ زده افغانستان دانست. همچنین ورود و ظهور تکنولوژی در افغانستان. ما می توانیم این تغییرات را مشاهده و لمس کنیم.

چه چیزی در دوران جدید اعتماد شما را جلب کرده و شما آن را به عنوان یک نو آوری و ابتکار ، مثبت ارزیابی می کنید؟

در نظام کنونی همه چیز عاریتی بوده و من نمی توانم زیاد به کارهای انجام شده خوش بین باشم. خود آزادی بیان که من پیش تر به آن اشاره کردم دستاوردی از درون نظام یا برخاسته از بطن جامعه نیست؛ بلکه کالایی وارداتی است. من در دوره جدید ابتکار مثبتی که توانسته باشد اعتماد مرا به خود جلب کند نمی بینم و به نوعی به تحولات زیربنایی در کشور مشکوکم و آن ها را وارداتی و موقتی می دانم.

 مهم ترین ترس امروز شما چیست؟

 مهم ترین ترس من این است که باز همانند ده سال گذشته آن چه را که به دست آورده ایم از دست بدهیم. شما در این ده سال شاهد بودید که هر چیزی را که به دست آورده ایم به جایش چیز دیگری را از دست داده ایم. به طور مثال ما در این ده سال صاحب رسانه های تصویری زیادی شدیم ولی تاوانش نابود شدن تلویزیون رسمی و دولتی ما بود. دانشگاه های خصوصی متعددی پایه گذاری شد ولی این تحول به قیمت تضعیف دانشگاه دولتی ما بود؛ به طوریکه نخبه ها، کدرها و پایه گذاران اصلی دانشگاه در افغانستان یا از دانشگاه دولتی به دلایل مختلف به دانشگاه خصوصی رفتند و یا با مهاجرت به خارج از کشور، برای همیشه فضای دانشگاهی کشور را ترک کردند. کاش بجای این همه دانشگاه و این همه رسانه، فقط عده معدودی وجود داشتند ولی درست، منطقی و اساسی کار و فعالیت می کردند.

 سه چالش بزرگ (ساختاری، اجتماعی و فرهنگی) پیش روی افغانستان چیست؟

یکی از بزرگ ترین چالش ها، گسست فرهنگی است. شاید ریشه های این گسست در جنگ های سی ساله گذشته باشد، اما تاثیرات آن هم اکنون جامعه ما را دست خوش آشوب و هرج مرج کرده است. دولت هم در این ده سال نه تنها برای کاهش این فاصله ها و تفریق و تضاد فرهنگی کاری انجام نداده که خود در بسیاری موارد عامل بروز هرچه بیشتر این گسست ها بوده است. فارسی ستیزی ای که در کابل در این ده سال رایج شده یکی از دستاوردها و توطئه های دولت کنونی افغانستان است. هیچ سیاست فرهنگی مشخصی که در راستای اعتلای فرهنگی کشور باشد را نمی توان در پیکر دولت کنونی یافت. اما حداقل در نظام های پیشین گونه ای از سیاست فرهنگی خاص وجود داشت. مثلا پدرم می گوید که در زمان حکومت کمونیست ها و دوره ای که سرباز دولت بوده، هر روز صبح روزنامه ای به دم درب منزل می رسید و پولش هم از معاش پدرم کسر می شد؛ تا بدین طریق پدرم و اعضای خانواده اش مجبور به خواندن روزنامه شوند و به این وسیله فرهنگ مطالعه، آگاهی سیاسی و شعور اجتماعی پرورده و گسترش پیدا کند. به باور من بزرگترین چالش فراراه مردم افغانستان چالش و گسست فرهنگی است و تا زمانی که نتوانیم گسست زبانی، قومی و مذهبی را حل کنیم، نمی توانیم در هیچ زمینه دیگری موفق و پیروز باشیم.

فکر می‏کنید جامعه افغانستان امروز اجازه خواهد داد که دوباره سناریوی بسته شدن مکاتب به روی دختران و عدم حضور اجتماعی زنان تکرار شود؟

در این مورد هم می توان خوش بین بود و هم بدبین. اگر تحلیل خوش بینانه ای از اوضاع داشته باشیم باید بگویم که چون پای جامعه جهانی به کشور باز شده و چتر حمایت شان بر سر مردم افغانستان گسترده شده است، احتمال بسیار ضعیفی وجود دارد که افغانستان دوباره به دوران سیاه و به گذشته تاریک باز گردد. دولت افغانستان نیز توانسته تا اندازه ای جایگاه خود را در بین جامعه باز کند و در جامعه نوعی حس اعتماد به نظام و امید به آینده را برانگیخته است. جامعه هم به نوبه خود در این ده سال دچار تغییر و تحول بوده و تا اندازه ای با جهان مدرن و شرایط و مناسبات جدید خو گرفته است. در مورد تحلیل بدبینانه هم که فکر می کنم به اندازه کافی در بالا به آن اشاره کرده باشم.

آیا خاطره ای دارید  که در آن حقوق انسانی یکی از اعضای زن خانواده و یا آشنایان شما نقض شده باشد؟

من در دوران طالبان در مزار زندگی می کردم و در همسایگی ما خانمی بود که به دلایلی زندانی شده بود. بعد از مدتی خبردار شدم که قرار است در شهر خانمی سنگسار شود؛ یکی از همسایه های ما به من گفت که این خانمی که قرار است سنگسار شود همان خانمی است که دیوار به دیوار خانه ما زندگی می کرد. من از نزدیک شاهد سنگسار این زن بودم. برایم باورش بسیار سخت بود. زنی که تا چند روز پیش همسایه ما بود و به خانه ما رفت و آمد داشت امروز در زیر آواری از سنگ جان داده است. این حادثه سیاه ترین و بدترین خاطره زندگی من است .

 سه عامل بازدارنده  در مقابل مشارکت زنان در عرصه های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی چیست؟

یکی از عوامل، جدا نشدن روشن و واضح دین از سیاست است. این مساله با این که برای تمام مردم افغانستان تاثیرات سو خود را داشته اما بیشترین تاثیر آن به روی زنان جامعه بوده است. عامل دوم فرهنگ مردسالاری در جامعه است. این فرهنگ تا اندازه ای نشات گرفته از عرف جامعه است اما آن چیزی که باعث بالندگی و تکوین فرهنگ مردسالاری می شود، تاویل ناروشن و یک جانبه از کلیت دین اسلام است. به این اساس هر حرکتی که در راستای احقاق حقوق زنان باشد و تلاش کند تا هویت زنانه را بازتعریف کند، توسط نهاد و راس قدرت دینی و اجتماعی سرکوب و به حاشیه رانده می شود.

 سه مطالبه عمده زنان به طور کلی چیست؟

زنان در تمام خواست ها و مطالبات خود به دنبال بازیابی هویت گمشده خویش هستند. زنان در طول تاریخ افغانستان هویت خود را نظر به هویت و قدرت مرد ها تعریف کرده و شناخته اند. اما در این دوره شرایط عوض شده است. حداقل عده ای از زنان دوست دارند که حضور اجتماعی پر رنگی مثل مردها داشته باشند. دوست دارند مانند مردها کار کنند. همچون آن ها از استقلال مالی و اقتصادی خود لذت ببرند. برابر با مردان از حقوق اجتماعی سیاسی برخوردار باشند. در کل زنان به دنبال کسب حقوق انسانی خود هستند.

منابع و مراکز قابل اتکا در داخل افغانستان برای پیشبرد حقوق ومطالبات زنان، کدامند؟

به نظر من مهم ترین منبع قابل اتکا برای زنان در کشور شرایط و زمینه امروزی است که تا اندازه خیلی زیادی دست زنان را برای تشخیص و تثبیت جایگاهشان در جامعه مساعد کرده است. زنان باید از این زمینه به نحو احسن استفاده کنند و هویت خود را بازیابند.

 برای دختر خودتان چه آرزویی دارید؟

آرزوی من برای دخترم این است زمانی که بزرگ شد فضا طوری برایش آماده باشد که به راحتی به تمام حقوقی که زنان امروزی از آن محروم اند دست پیدا کند و بتواند همانند یک انسان متمدن در محیطی سالم زندگی کند.

شما در حوزه خصوصی و یا عمومی، یعنی فعالیتهای مدنی و حرفه ای خود، برای رفع موانع ذکر شده من جمله تبعیض چه کرده اید و چه می کنید؟

بخشی از فعالیت های من در راستای دفاع از حقوق بشر و مخصوصا دفاع از حقوق زنان است. من در دوره طالبان مجله ای را به صورت مخفیانه چاپ می کردم؛ این مجله به صورت خانگی منتشر می شد. به کمک زن هایی که متون را جمع آوری می کردند و یا می نوشتند، زن هایی که من هرگز آن ها را ندیدم. متون و مضامین هفتگی را رونوشت می گرفتم، بعدا پاک نویس می کردم و در آخر از آن ها کپی می گرفتم. این مجله به صورت مخفیانه در کوچه توزیع می شد. بعد از رفتن طالبان، در شبرغان انجمنی ایجاد کردم به نام اشراق، در این انجمن جمعی از نویسندگان و شاعران زن و مرد دور هم جمع می شدند و در مورد فضای ادبی کشور و وضعیت و موقعیت زبان و ادبیات فارسی با همدیگر صحبت می کردند. نوشته ها و کارهای ادبی من، سندی واضح و آشکار از نگاه انسانی و حقوق بشری من محسوب می شود. من در تمام نوشته هایم همیشه سعی کرده ام از روح پاک انسانی، از انسانیت و شرف و کرامت انسانی دفاع کنم.

اگر پیام خاصی دارید، بفرمایید.

امیدوارم که دیگر افغانستان اشتباهات تاریخی خود را تکرار نکند و این کشور دوباره به سمت جنگ و بحران نرود و همچنین در آینده نزدیک نظام و مردم کشور این مساله بنیادین را با جان و دل بپذیرند که دین از سیاست جداست و نباید گذاشت این دو به هم نزدیک شوند.

10

شما می توانید روزی یک مصاحبه از کمپاین «افغانستان به روایت دیگر» را در روزنامه ۸ صبح و انگلیسی آن را در وبسایت روزنامه هافینگتون پست (Huffington Post) بخوانید.        همچنین این مصاحبه ها در وبسایت فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر (FIDH) نیز قابل دسترس است .