عبدالله احمدی مسؤول برنامههای مرکز تعاون افغانستان و عضو بورد رهبری کنسرسیوم دفاع و تحقق از حقوق بشر افغانستان میگوید: «چالشهای عمده پیش رو در حوزه حقوق بشر از نظر ساختاری، فقدان مکانیزم رسمی رسیدگی به موارد نقض حقوق بشر است.» و میافزاید: «هر روز شاهد موارد زیادی از نقض حقوق بشر در کشور هستیم که جز بعضی موارد، برای اکثرشان مکانیزم رسمی رسیدگی وجود ندارد. مثلاً قانون منع خشونت علیه زنان تصویب شد، ولی محکمه با صلاحیت برای رسیدگی به جرمهای خشونت خانوادگی در کشور وجود ندارد.»
لطفاً خودتان را معرفی کنید.
عبدالله احمدی هستم، فعال حقوق بشر و مسؤول برنامههای مرکز تعاون افغانستان. همچنین عضویت گروهها و شبکههای ملی و بینالمللی حقوق بشر را نیز دارا هستم. عضو گروه هماهنگی عدالت انتقالی، عضو بورد رهبری اکبر (ACBAR)، عضو بوود رهبری شبکه جامعه مدنی و حقوق بشر و عضو بورد رهبری کنسرسیوم دفاع و تحقیق از حقوق بشر افغانستان هستم.
یکی دو خاطره مهم که در آن حقوق بشری شخص شما نقض شده و در زندگیتان تأثیرگذار بوده، تعریف کنید.
اگر بر اساس معیارهای پذیرفته شده جهانی به این مسأله بپردازیم به جرأت میتوان گفت حقوق بشری ما هر روز و هر لحظه نقض میشود. ولی اگر منظور حداقل حقوق بنیادین فرد باشد که لازمهاش داشتن کرامت انسانی زندگی است، متأسفانه بیشتر از خودم شاهد موارد نقض حقوق همنوعانم بودهام. تجربیات شخصیام از موارد نقض حقوق بشری زیاد است. در تمامی موارد نقض حقوق بشر که در جامعه رخ میدهد، احساس میکنم حقوق من نیز نقض شده است. همین چند روز پیش برنامهریزی کردم تا جهت اجرای برنامه آموزشی همراه همکارانم به یکی از ولسوالیهای ولایت میدان وردک برویم. بعد از عبور از میدان شهر در قسمتی از راه توسط پلیس متوقف شدیم. مأمورین پولیس ما را از ادامه سفر منصرف کردند. گفتند در ولسوالی متذکره امنیت نیست و نمیتوانیم امنیت شما را تضمین کنیم. اگر به سفر خود ادامه میدهید مسؤولیت امنیت به عهده خود شماست. این در حالی بود که چند روز پیش چند نفر از مسافرین توسط نیروهای شورشی گردنشان بریده شده و جسدهای بیجانشان کنار جاده رها شده بود. من و همکارانم جرئت نکردیم وارد آن ولسوالی شویم و برنامه خود را تطبیق نماییم. بیشتر از سه سال است که امکان مسافرت از طریق جاده به بسیاری از ولایات کشور به دلیل ناامن بودن برای اکثر شهروندان خصوصاً کارمندان مؤسسات غیرممکن شده است. مثلاً تا سه سال پیش از طریق جاده میتوانستیم به بامیان سفر کنیم، ولی در حال حاضر این امکان وجود ندارد و مسیر راه برای مسافرین ناامن است.
تجربه تلخ دوران مهاجرت نیز از مواردی است که در بسیاری از موارد امکان دسترسی به آموزش را برای من و امثال من ناممکن میساخت. زمانی که در ایران مهاجر بودم و در مکتب درس میخواندم خیلی علاقه داشتم در دورههای آموزشی کامپیوتر درس بخوانم، ولی به علت مهاجر بودنم و اینکه شناسنامه ایرانی نداشتم، مراکز آموزشی از پذیرشم در آموزشگاهها خودداری میکردند. این باعث شد از آموختن خیلی از مواردی که علاقه داشتم محروم بمانم. البته هیچ گاه فراموش نمیکنم دوستان ایرانیام را که در مهربانی و صمیمیت نظیر نداشتند و از بهترین دوستان دوران مکتبم بودند.
سه دستاورد مهم این دوران (جدید) چه بوده است؟
حضور و مشارکت زنان در فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و تصمیمگیریهای ملی است که خود دستاورد بزرگی است. اگر این وضعیت را با زمان طالبان مقایسه کنیم، در آن زمان زنان اجازه نداشتند به مکتب و دانشگاه بروند و اجازه کار در بیرون از منزل از ایشان سلب شده بود. اما در وضعیت کنونی دروازههای مکاتب و دانشگاهها به رویشان باز است. زنان در پستهای مهم دولتی ایفاء وظیفه میکنند و نمایندگانی در پارلمان دارند و در قانون از حقوق مساوی با مردها برخوردارند. اینها نمونههایی است که از دستاوردهای بزرگ این دوره به شمار میآید.
از دیگر موارد، رشد و توسعه گسترده رسانهها در کشور است. گسترش رسانهها یکی از بزرگترین دستاوردهای دوره جدید است. تصور کنید در زمان طالبان تنها یک رادیو فعال بود ولی در دوران جدید بیشتر از ۱۸۰ رادیو، ۷۵ تلویزیون و حدود ۸۰۰ نشریه چاپی ثبت و راجستر هستند که تقریبآ بیشتر از نیمی از اینها نشر دارند. رسانههای آزاد زمینه خوبی برای گسترش حقوق بشر، تحقق ارزشهای مردمسالاری و حاکمیت قانون هستند. دستاورد سوم تصویب قانون اساسی و قوانین دیگر مانند قانون منع خشونت علیه زنان و پیوستن افغانستان به کنوانسیونهای بینالمللی حقوق بشر، مانند کنوانسیون منع کلیه تبعیضات علیه زنان است که قابل قدر و ستایش است.
چه چیزی در دوران جدید اعتماد شما را جلب کرده و آن را به عنوان نوآوری، ابتکار مثبت و یک چیز خوب ارزیابی میکنید؟
یکی از موارد امیدوارکننده، به وجود آمدن نهادهای مدنی در کشور است که در نهادینه کردن فرهنگ دموکراسی و حقوق بشر نقش عمده و اساسی داشتند. جامعه مدنی صدای رسایی بوده که هیچ گاه در مقابل بیعدالتی و ظلم ساکت نبوده و خارج از حوزه نفوذ دولت برای دفاع از حقوق شهروندان فعالیت کرده است. وجود جامعه مدنی پویا و متعهد مایه دلگرمی است که با اتکا به آن میتوان به دورنمای حقوق بشر در کشور خوشبین بود.
مهمترین ترس امروز شما چیست؟
مهمترین ترس من و امثال من ترس از آینده نامعلوم است. میترسم مبادا سیاستمداران تمام دستاوردهای یک دهه گذشته را به خاطر منافع شخصی معامله کنند. بازگشت به گذشته تاریک که در آن حقوق بشر جایی نداشته باشد، برایم ترسناک و چون کابوس همیشه مرا میآزارد.
سه چالش بزرگ پیش روی افغانستان چیست؟
چالشهای عمده پیش رو در حوزه حقوق بشر از نظر ساختاری، فقدان مکانیزم رسمی رسیدگی به موارد نقض حقوق بشر است. هر روز شاهد موارد زیادی از نقض حقوق بشر در کشور هستیم که جز بعضی موارد، برای اکثرشان مکانیزم رسمی رسیدگی وجود ندارد. مثلاً قانون منع خشونت علیه زنان تصویب شد، ولی محکمه با صلاحیت برای رسیدگی به جرمهای خشونت خانوادگی در کشور وجود ندارد. یا برای مثال آزادی زندانیان طالب که متهم به اعمال تروریستی و قتل غیرنظامیان بودند، بدون محکمه و دادرسی از طرف کمیته دولتی و حکم رئیس جمهور رها شدند. این نقض آشکار حقوق بشر و ظلم به قربانیان و خانوادههای ایشان است. در اروپا دادگاه رسیدگی به شکایات نقض حقوق بشر وجود دارد که بر اساس کنوانسیون اروپایی حقوق بشر، اشخاص و سازمانها میتوانند برای موارد نقض حقوق بشر به دادگاه شکایت کنند و از طریق این دادگاه به پروندهها و شکایتهایشان رسیدگی جدی شود. اما در افغانستان به جز انجام دادخواهیهای مقطعی که توسط نهادهای جامعه مدنی انجام میشود، هیچ مرجع قضایی خاصی برای رسیدگی به موارد نقض حقوق بشر وجود ندارد.
از نظر اجتماعی حقوق بشر رابطه مستقیم با حقوق فردی دارد. زمانی که حقوق انسانی افراد تأمین شود، حقوق اجتماعی به خودی خود به وجود میآید. اما اگر به طور خاص به چالش اجتماعی حقوق بشر در افغانستان بپردازیم، مسأله خشونتهای خانوادگی در اکثر مسائل اجتماعی برجسته است. بسیاری از معضلات، ناهنجاریها و نابهسامانیهای اجتماعی ریشه در خشونتهای خانوادگی دارد. زنان و اطفال در هرجامعهای، از مهمترین و آسیبپذیرترینترین قربانیان خشونتهای فامیلی به شمار میآیند. در همه طبقات اجتماعی افغانستان خشونت خانوادگی به میزان نسبتاً زیادی مشاهده میشود. محرومیت از ابتداییترین حقوق انسانی، به استثمار کشیدن زنان توسط مردان خانواده و فامیل و اعمال انواع خشونت بر ایشان، سبب میشود زنان از نگاه روحی، روانی و جسمی به شدت آسیب ببینند که نتایج آن تأثیر مستقیم بر خانوادهها و در نهایت انتقال نابهسامانیها به درون جامعه است. متأسفانه زنان در اکثر موارد، بر اساس آموزههای نادرست سنتی همچنان درگیر خشونت باقی میمانند و این باعث گسترش ناهنجاریهای اجتماعی در جامعه میشود. بدبختانه در بسیاری موارد خشونت خانوادگی در جامعه امری پذیرفتهشده قلمداد میشود. برای مثال کودکان پسر آن را به عنوان یک الگوی رفتاری در برابر زنان و سایر اعضاء خانواده ابراز و در مراحل بعدی به کار میگیرند که حس برتری پسران نسبت به دختران در خانوادهها مشاهده میشود. بسیاری از رفتارها و اعمال ناشایست در برابر کودکان و مخصوصاً زنان در افغانستان خشونت نه بلکه وظیفه مرد، غیرت، سیاست و مردانگی او به شمار میآید. در اکثر خانوادههای افغانستانی به دلیل جمعیت زیاد خانوادهها و بعضاً آداب و رسوم، فرهنگها و باورهای نادرست، خشونت خانوادگی به پیمانه زیادی موجود است که نیاز به یک کار اساسی و ملی برای مبارزه با این چالش، شدیداً احساس میشود.
از دیگر چالشهای عمده اجتماعی فقر حاکم بر جامعه است. هنوز تعداد زیادی از مردم افغانستان از حقوق اساسی که شامل خوراک، پوشاک و مسکن است، بیبهرهاند. شاید فقر حاکم در جامعه یکی از بزرگترین چالشهای اجتماعی باشد که کمتر به آن توجه شده است. این وظیفه دولت است که حداقل امکانات زندگی را برای شهروندان فراهم کند. متأسفانه هنوز هم در اکثر نقاط افغانستان مردم به آب صحی دسترسی ندارند. سالانه عده زیادی از اطفال و زنان به علت فقدان دسترسی به امکانات صحی جانشان را از دست میدهند. هنوز هم در خیلی از نقاط این سرزمین کودکان، خصوصآ دختران دسترسی به تحصیل ندارند. با اینکه اکثر کنوانسیونها و اسناد بینالمللی حقوق بشر از طرف دولت افغانستان پذیرفته شده، کمتر به آنها عمل شده است. حتی در بسیاری از موارد هیچ گونه گزارشی از وضعیت تطبیق کنوانسیونها به سازمان ملل ارائه نشده است. اگر در مواردی هم این کار صورت گرفته خیلی ناوقت، ناقص و یکطرفه بوده است. دولت افغانستان و سازمان ملل متحد برای کاهش فقر و دسترسی مردم به امکانات اولیه زندگی مسؤولیت مستقیم دارند که باید به آنها عمل کنند.
از نظر فرهنگی حقوق بشر با چالشهای زیادی در کشور روبهرو است. حاکمیت دیرپای سنت و عادتهای بومی اکثرا مانع بزرگی برای تحقق حقوق بشر در کشور هستند. متأسفانه بعضی از سنتها و عادات بومی غیرمعقول در کشور با حقوق بشر سازگاری ندارد. برای مثال سنتهای مردسالار و زورسالار در بعضی از ولایات افغانستان، در اکثر مواقع باعث نقض حقوق زنان، اقلیتها و افراد فقیر میشود. سنتهایی مانند بد دادن، محکمههای محلی، جرگههای قومی و… از نمونههای فرهنگی هستند که برای حقوق بشر چالش برانگیزند. حتی زمانی که دولت پیمانهای بینالمللی حقوق بشری را امضا کرده باشد و بندهای قانونی حقوق بشری در قانون اساسی گنجانده شده باشد، با وجود سنتهای بومی اینچنینی ممکن است حقوق بشر جلوهای نیرومند در فرهنگ کشور نداشته باشد. برای نمونه میتوان گفت فیصلههای جرگههای سنتی حتی اگر مخالف با معیارهای حقوق بشری باشد که دولت آن را پذیرفته باز هم عملی میشود و مورد پیگرد قرار نمیگیرد. در این زمینه وظیفه دولت است تا در قدم اول شهروندان را از حقوق انسانیشان آگاه بسازد و در مرحله بعدی از حقوق فردی ایشان دفاع شایسته کند.
فکر میکنید جامعه افغانستان امروز اجازه خواهد داد دوباره سناریوی بسته شدن مکاتب به روی دختران و عدم حضور اجتماعی زنان تکرار شود؟
مردم افغانستان تجربیات تلخ دوران تاریک طالبان را هیچ گاه از یاد نمیبرند. مردم افغانستان هیچ گاه نمیخواهند به عقب برگردند و تجربههای تلخ و ناکام گذشته را دوباره تجربه کنند. هنوز هم زخمهای دوران تاریک گذشته روح و روان این ملت را میآزارد و هیچ شهروند آگاهی علاقهای به بازگشت دوران قرون وسطایی ندارد. مردم افغانستان هیچ گاه به دولتمداران اجازه نخواهند داد با سرنوشتشان معامله کنند و کشور و مردم را به عقب بازگردانند.
یک خاطره را که در آن حقوق بشری یکی از اعضاء زن خانواده یا آشنایان شما نقض شده، تعریف کنید؟
عمهام میخواست از ارث پدریش که چند قطعه زمین زراعتی بود و از نظر شرعی و قانونی سهمی هم به او میرسید استفاده کند، ولی برادرانش این حق را از او سلب کردند و هیچ گاه او صاحب آن زمینها نشد. حتی بعدها مجبور شد به خاطر حرفهای مردم به برادرانش خط بدهد و از سهم خود بگذرد. متأسفانه مالکیت زنان بر اموال و دارایی، یکی از چالشهای بزرگی است که هنوز دامنگیر جامعه ماست. اکثریت گستردهای از زنان مانند عمه من از حقوق خود محروم هستند.
سه عامل بازدارنده در مقابل مشارکت زنان در عرصههای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی چیست؟
عوامل بازدارنده در مقابل مشارکت زنان در اکثر موارد به محدودیتهای فرهنگی و سنتی موجود در جامعه برمیگردد که باعث عدم حضور زنان در مشاغل بیرون، پستهای دولتی و سهمگیری فعال ایشان در امور سیاسی کشور است. از دیگر موارد عمده، میزان پایین سواد در جامعه، خصوصاً در بین زنان است که امکان رقابت با مردان را کاهش میدهد. در ضمن باورهای مردسالارانه در جامعه نیز باعث میشود در اکثر کارها مردها نسبت به زنان ترجیح داده شوند. به حاشیه قرار گرفتن زنان در بخشهای رهبری، مدیریت و تصمیمگیریهای ملی نیز از موانع جدی در این راستا است. قوانین سختگیرانه سنتی که توسط بینادگراها اعمال میشود نیز مانند زنجیر دست و پای زنان را بسته و از پیشرفت و توسعه جامعه جلوگیری میکند. زنان و دختران نباید منتظر نیرویی باشند که از غیب بیاید و از حقوقشان دفاع کند. هر فرد و هر شهروند مسؤولیت دارد از حقوق خود و دیگران دفاع کرده و در مقابل هرگونه بیعدالتی و ظلم ساکت ننشیند.
سه مطالبه عمده زنان به طور کلی چیست؟
زنان چیز زیادی نمیخواهند. خواستههایشان خواستههای بر حق، قانونی و انسانی است. در قدم اول خواهان حقوق انسانی خود به عنوان یک انسان و شهروند هستند که همانند مردان از حقوق و امتیازات مساوی در جامعه برخوردار شوند. زنان علاقه دارند و میخواهند در برنامههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی سهم داشته باشند و به عنوان یک شهروند مولد در کنار دیگر شهروندان در توسعه شامل شوند که این به نفع عموم شهروندان است. زنان میخواهند با ایشان به عنوان جنس دوم برخورد نشود؛ بلکه به مانند یک انسان از حقوق انسانی برخوردار شوند.
منابع و مراکز قابل اتکا در داخل افغانستان برای پیشبرد حقوق و مطالبات زنان چه کسانی هستند؟
در افغانستان سازمانهای غیردولتی (مؤسسات حقوق بشری)، کمیسیون مستقل حقوق بشر، وزارت امور زنان، محاکم و ارگانهای امنیتی از سازمانهایی هستند که برای حقوق و مطالبات زنان فعالیت میکنند. بیشترین و مطمئنترین منابع، سازمانهای حقوق بشری غیردولتی است که خدمات حمایتی، آموزشی و حقوقی برای زنان ارائه میکنند. وزارت زنان نیز در راستای پالیسیسازی سالهاست فعال است، ولی نتیجه کارهایش به عنوان یک وزارت کاملاً رضایتبخش نیست.
برای دختر خودتان چه آرزویی دارید؟
خیلی آرزو داشتم دختری داشته باشم، اما فرزندانم همه پسرند و به این آرزویم نرسیدم. ولی اگر دختر میداشتم، آرزو میکردم او نه فقط به عنوان مادر، خواهر و همسر در جامعه دارای حق و احترام باشد، بلکه به عنوان یک انسان هم صاحب حق و حقوق باشد. نه چیزی کم و نه چیزی زیادتر از مردان.
در حوزه خصوصی و عمومی، یعنی فعالیتهای مدنی و حرفهای، برای رفع موانع ذکر شده، منجمله تبعیض، چه کردهاید و چه میکنید؟
در قدم اول تلاش خواهم کرد خودم به موازین و ارزشهای حقوق بشری پایبند باشم و اول از همه در خانوادهام معیارهای حقوق بشری را رعایت کنم. در مرحله بعدی به عنوان یک فعال حقوق بشر، تمام تلاش خود را در جهت تحقق ارزشهای انسانی و حقوق فردی و اجتماعی شهروندان به کار خواهم گرفت تا به دورنمای جامعه انسانی که بر پایه عدل و برابری استوار باشد، نزدیک شویم. این همه از طریق به وجود آمدن یک جنبش ملی و سرتاسری حقوق بشری امکانپذیر است که برای به وجود آوردن و انسجام آن در کنار دیگر دوستان از هیچ کوششی دریغ نخواهم کرد.
اگر صحبت خاصی دارید، بفرمایید.
پیام من به تمامی فعالان حقوق بشر این است که هیچ گاه در مقابل بیعدالتی، ظلم و نقض حقوق بشر آرام ننشینند و سکوت پیشه نکنند. تنها راه ترقی و توسعه کشور تحقق ارزشهای حقوق بشری است. از مسؤولان دولتی تقاضا دارم بر سر دستاوردهای حقوق بشری که با سرنوشت ملت افغانستان گره خورده معامله نکنند. از جامعه جهانی تقاضا دارم به معیارهای بینالمللی حقوق بشر پایبند باشند و به خاطر منافع سیاسی با تروریستها وارد معامله نشوند. در پایان آرزو میکنم صلح به این سرزمین نیز قدم بگذارد و ریشه ظلم و بیعدالتی بخشکد و فرهنگ بردباری و همدیگرپذیری فراگیر شود.
-
«افغانستان به روایت دیگر» کمپینی است که به وسیله آرمان شهر OPEN ASIA و فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشرFIDH به مدت ۱۰۰ روز تا انتخابات ریاست جمهوری در افغانستان جریان دارد. در این کمپین شخصیت های برجسته اجتماعی، سیاسی و فرهنگی با گفتگو در مورد جامعه ای که دربرگیرنده حقوق زنان و حقوق انسان باشد، صدای مترقی افغانستان را به گوش میرسانند.
شما می توانید روزی یک مصاحبه از کمپاین «افغانستان به روایت دیگر» را در روزنامه ۸ صبح و انگلیسی آن را در وبسایت روزنامه هافینگتون پست (Huffington Post) بخوانید. همچنین این مصاحبه ها در وبسایت فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر (FIDH) نیز قابل دسترس است.
وبسایت فدراسیون بین المللی حقوق بشر: www.fidh.org
وبسایت روزنامه هافینگتون پست: www.huffingtonpost.com/unveiling-afghanistan