منبع: ایران وایر

پنج‌شنبه در پاریس “عزای عمومی” بود؛ ساعت ۱۲ ظهر٬ سراسر فرانسه به احترام قربانیان حمله به دفتر نشریه‌ی “شارلی ابدو” یک دقیقه سکوت کرد. چهارشنبه هفتم ژانویه٬ افراد مسلح به مقر این نشریه رفته و ۱۲ نفر را کشتند. هشت نفر از جان‌باخته‌گان این حمله روزنامه‌نگار و ۴ نفر آن‌ها از جمله کاریکاتوریست‌های این نشریه بودند. به گفته‌ی مانوئل وال٬ نخست‌وزیر فرانسه تاکنون ۷ نفر به عنوان مظنون دستگیر شده‌اند و مدیر پمپ‌ بنزینی در شمال فرانسه دو متهم اصلی این حمله٬ سعید و شریف کواشی را شناسایی کرده است. به گفته‌ی وی متهمان به «مسلسل» و «آرپی‌‌جی» مسلح بوده‌اند.

چهارشنبه شب حمید مراد، پسرى هجده ساله بعد از دیدن عکس خود در تلویزیون “ترسید” و خود را به پلیس معرفى کرد. اما هنوز مشخص نیست که او از عوامل این حمله باشد. اکانت vicimte crew در توییتر ظهر پنجشنبه نوشت: “حمید تمام روز با من در یک کلاس حضور داشت”. هنوز هیچ گروهی به شکل رسمی مسوولیت این حمله را برعهده نگرفته است.

در روز «عزای عمومی» در فرانسه حمله‌های دیگری نیز اتفاق افتاد. در پی تیراندازی که نزدیکی ایستگاه مترو در جنوب پاریس رخ داد٬ یک پلیس هنگام انتقال به بیمارستان جان خود را از دست داد و یک شهروند نیز مجروح شد. از چهارشنبه شب تعدادی از مساجد و اماکن متعلق به مسلمانان نیز در پاریس و جنوب فرانسه مورد حمله قرار گرفت که تلفاتی به همراه نداشت. در پی این حملات و ایجاد فضای رعب و وحشت میان مردم٬ ماری لوپن٬ رهبر حزب دست راستی «جبهه ملی» خواستار اعمال مجازات اعدام در فرانسه شد.

در ادامه نظر دیدگاه فعال حقوق بشر و روزنامه‌نگار را در ارتباط با حمله به «شارلی ابدو» می‌خوانید:

عبدالکریم لاهیجی٬‌ رییس فدراسیون بین‌المللی جامعه‌های حقوق بشر: اتفاقی که برای «شارلی ابدو» افتاد در واقع جنایتی بود که جنبه‌ی بربریت» داشت. یعنی اعلام جنگ از سوی عده‌ای از انسان‌ها که هیچ‌گونه ارزش و احترامی برای آزادی به معنای جامع آن قایل نیستند و به خود اجازه می‌دهند که نسبت به تمامیت جسمانی و جانی یک عده انسان به صورت وحشیانه تصمیم بگیرند. به عقیده‌ی من این مساله که چندین نفر بنا به گفته‌ی خودشان از روی اعتقادها یا تعصب‌های مذهبی به حداقل حقوقی که جامعه‌های ازاد برای هر انسانی می‌شناسد٬ تجازو کنند٬ یک پیام است. جامعه‌های آزاد حداقل دو قرن است که به این آزادی‌ها – باور٬ وجدان٬ عقیده٬ فکر٬ قلم و بیان و … ـ رسیده‌ و بهای آن را نیز با جان انسان‌ها پرداخته‌اند. سه سال پیش و پس از حمله‌ای که به دفتر این نشریه شد٬  شارب [یکی از کاریکارتوریست‌های کشته‌شده] گفته بود که اگر نتوانم کارم را انجام دهم٬ فرانسه را ترک می‌کنم. یعنی انسان‌هایی هستند که نسبت به کار خود و آزادی‌های انسانی٬ اجتماعی و سیاسی وابستگی و تعهد از خود نشان می‌دهند و حتی جان خود را هم در این راه می‌گذارند. ارزش‌‌ها برای جوامعی که ما در آن زندگی می‌کنیم٬ آزاد به دست نیامده که چند نفر به بهانه‌ی تعصبات٬ خرافات یا اعتقادات مذهبی خود به آن تجاوز کنند. هرچند که پاسخ خود را نیز دیدند: شب گذشته با آن‌که هیچ‌گونه آمادگی برای سازماندهی تجمع مردمی نبود٬ بیش از صد هزار نفر با وجود نامساعد بودن هوا٬ در شهرهای مختلف فرانسه و دیگر نقاط جهان تظاهرات کردند و شعار «من شارلی هستم» طی ۲۴ ساعت٬ دنیا را گرفت. این ارزش‌ها چنان پا گرفته که با عملی وحشیانه توسط چند نفر که به هیچ اصولی پایبند نیستند٬ از بین نخواهد رفت. مسلم است که عاملان این جنایت کوچک‌تر از نابودی این ارزش‌ها هستند؛ هرچند که متاسفانه در این میان جان ۱۲ انسان بی‌گناه را گرفتند و تعداد زیادی را هم مجروح کردند. من ضمن محکوم کردن این جنایت بزرگ٬ به عنوان مدافع حقوق بشر به همه‌ی مردم دنیا این هشدار را می‌دهم که تمامی ما باید نگهبان آزادی‌هایمان باشیم و بدانیم که متاسفانه دشمن درصدد است که آزادی‌های ما را سلب کند و دنیا را به طرف جهنمی که بهشت می‌نامد٬ رهنمون شود.

 

رضا معینی٬ مسوول بخش فارسی سازمان گزارش‌گران بدون مرز: گلوله‌ای که بر قلب تک‌تک روزنامه‌نگاران فرانسوی در روز هفتم ژانویه نشست٬ در اصل قلب آزادی بیان و آزادی اطلاع‌رسانی را نشانه گرفته بود. هر آن‌چه را که می‌خواهیم درباره‌ی نشریه‌ها یا مطالب بگوییم اساسا اهمیتی ندارد٬ بلکه مهم٬ پاسخ گلوله٬ ترور٬ ایجاد وحشت برای آزادی اطلاع‌رسانی و آزادی بیان است. به ویژه در جهانی که روز به روز آزادی بیان برای عده‌ای محدودتر می‌شود. نشریه شارلی ابدو٬ یکی از پیش‌تازان آزادی اطلاع‌رسانی در فرانسه بود. مه‌ی افراد و روزنامه‌نگارانی که در کنار این نشریه٬ یا منتقد آن بودند٬ باور دارند که می‌توان انتقاد کرد. اما آن‌چه که دیروز اتفاق افتاد٬ حاصل مجموعه‌ای‌ست که از سال‌ها پیش برنامه‌ریزی شده یعنی محدود کردن آزادی بیان که در راس آن دو نیروی مشخص وجود دارد: نخست کشورهایی که تلاش می‌کنند به شکل ایدئولوژیک٬ مذهب خود را بر دیگران تحمیل کنند و سپس کشورهای دموکراتیک که گام به گام در برابر تعدیل و تحقیر آزادی بیان عقب می‌نشینند. آن‌چه بر سر شارلی ابدو آمد نتیجه‌ی آن است که کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل٬ تسلیم کشورهای کنفرانس اسلامی با همکاری چین و شوروی شد تا مساله‌ی توهین به ادیان را در کنار آزادی بیان جایگزین کند. آزادی بیان با حفظ حرمت٬ احترام و کرامت انسان٬ احترام به عقاید و مذاهب مردم است. اما از عصر روشنگری تا امروز نقد و کفرگویی سنت آزادی بیان بوده و هست. جمع همه‌ی این مسایل می‌شود ۷ ژانویه ۲۰۱۵. این ماجرا از فرمان فتوا علیه سلمان رشدی آغاز شد. این ماجرا از فتواهای ملاهای نادان٬ دشمنان آزادی بیان٬ مذهب و اسلام آغاز شد و به این‌جا رسید؛ کشورهایی که برای مصلحت و منفعت خود اجازه می‌دهند که  نیروهایی در برابر ارزش‌های انسانی توهین کنند. این ارزش‌ها متعلق به غرب و شرق نیست٬ میراث تاریخی دانستن ماست. اما این کشورها برای مصلحت٬ نفت٬ طلا و دیگر غنایمی که در این کشورها به دست می‌آورند٬ مصالحه ‌می‌کنند. فراموش نکنیم در همین امروز٬ هزاران هزار روزنامه‌نگار در بسیاری از کشورها و به ویژه در بسیاری از کشورهای ٬ اسلامی در بدترین شرایط سرکوب و ترور به سر می‌برند. شارلی ابدو یکی از روزنامه‌هایی بود که پرچم دفاع از این مجموعه٬ این زندانیان و این قربانیان آزادی بیان و آزادی اطلاع‌رسانی را برافراشته بود. ما می‌توانیم با شارلی ابدو موافق یا مخالف باشیم اما این نشریه پرچم‌دار این آزادی بود. به نظر من تلاشی که برای به سکوت وادار کردن آن انجام دادند٬ نتیجه نداد. آری٬ سکوت شد ولی یک دقیقه سکوت در سراسر جهان به احترام آزادی بیان و به احترام کشته‌شدگان آزادی بیان و روزنامه‌نگاران شارلی ابدو.

 

گیسو جهانگیری٬ رییس بنیاد حقوق بشری آرمان‌شهر: این اتفاق که جز انزجار حسی ایجاد نمی‌کند٬ یک قتل سیاسی بود که باید محکوم شود. خصوصا که در فرانسه و بیشتر کشورهای غربی٬ بهترین‌های اهل قلم٬ روشنفکران و روزنامه‌نگاران همواره حس مصونیت دارند و از دریچه‌‌ای امن به جهان می‌نگرند. طبیعتا زیر سوال رفتن امنیت آن‌ها ناراحت‌کننده است. اما برای منی که در دو دهه‌ی گذشته در کشورهایی زندگی و فعالیت کرده‌ام که درگیر جنگ بوده‌اند٬ آزاردهنده است که این همبستگی جهانی برای مردم دیگر نقاط جهان وجود ندارد. این‌که امروز در فرانسه حمله به شارلی ابدو را با یازده سپتامبر قیاس می‌کنند٬ درست نیست؛ حتی اگر باور داشته باشیم که خاموشی یک صدا به اندازه‌ی خاموشی هزاران صدا وحشتناک است. جغرافیاهای دیگر نمی‌توانند از طریق قدرت٬ نفوذ و رسانه‌های خود وقایعی را از این دست در کشورهای خود نشان دهند تا آه جهان درآید و همبستگی خود را با آن‌ها اعلام کند. این مساله من را می‌رنجاند. متاسفانه در سه هفته‌ی گذشته در فلسطین٬ عراق٬ سوریه و چندین کشور آفریقایی تروریست‌ها و ترورافکن‌ها یا بنیادگراهای اسلامی یا دیگر ادیان به سرکوب مردم خوب جهان مشغول بودند اما جهان با دو معیار و دو نوع حس همدردی دیده می‌شود. در چند سال گذشته٬ دولت فرانسه ارتش خود را به چند نقطه‌ی مختلف جهان فرستاد٬ از نیروهای بسیار اسلام‌گرا و سیاه در سوریه پشتیبانی کرد و هیچ‌ بحث ملی ایجاد نشد که چرا فرانسه با سربازان‌اش آن‌جا هستند و به عنوان مثال چرا افغانستان را ترک کردند. عدم بحث در این موارد نشان می‌دهد که تابوهای زیادی در فرانسه وجود دارد. به هر حال فرانسه عضو ناتوست که لشکرکشی می‌کند و خود بازیگر جنگ و تولیدکننده و فروشنده سلاح است و از کشورهایی که در جنگ‌های متعددی در سطح جهان دخیل هستند٬ حمایت می‌کند. از سوی دیگر حدود ۵ تا ۶ میلیون مسلمان در فرانسه زندگی می‌کند که شهروند درجه‌ی ۲ مملکت هستند. هنوز روشن نشده که تکلیف فرانسوی‌هایی که اصالتا عرب یا مسلمان هستند چیست. احزابی مانند حزب ماری لوپن به روشنی نژادپرستانه حرف می‌زند و روزنامه‌ها و روشنفکران خوبی که برای آزادی بیان سینه چاک می‌دهند٬ ساکت‌اند. شاید این اتفاق ناگوار راه و بهانه‌ای شود برای شکسته شدن بعضی از تابوها در این کشور. من این روزها را در کشورهای دیگر تجربه‌ کرده‌ام؛ روزهای بسیار سختی‌ست و جو متشنج است. اتفاقی که برای شارلی ابدو رخ داد بسیار بی‌رحمانه و غیرانسانی بود. هیچ‌کس نباید به خاطر بیان خود کشته شود.

 

مرتضی کاظمیان٬ روزنامه‌نگار: رویداد بسیار ناگوار و حادثه‌ی تروریستی اخیر برای هیچ انسان آزاده و نوع‌دوستی قابل دفاع و توجیه نیست؛ به‌ویژه برای اهل رسانه و روزنامه‌نگاران که در فاجعه‌ی پاریس، همکاران ایشان هدف اصلی بوده‌اند. گرفتن جان هر انسانی، به‌خاطر ابراز عقیده‌اش، اقدامی در خور محکومیت و ابراز انزجار است، به‌خصوص که در رویداد تروریستی جدید، جمعی از صاحبان قلم هدف خشونت خونین و ترور واقع شده‌اند. صرف‌نظر از ریشه‌های تکوین داعش و علل و دلایل تداوم و بسط تفکر طالبانی ـ که به‌نوبه‌ی خود بسیار مهم و قابل تأمل است ـ، در مواجهه با این دست اقدام‌های خشونت‌بار، گام نخست، اجماع حداکثری پیرامون ضرورت آزادی بیان و اصرار و تاکید بر اهمیت آزادی عقیده است؛ البته تا بدان‌جا که قلم، تنفر از دیگری و تبلیغ نژادپرستی و تکثیر فاشیسم را در دستور کار قرار نداده باشد.