لوموند دیپلماتیک – آزادی زنان و گفته هایشان امکان آگاهی یافتن از خشونت ها و آزارهای روزمره ای که به طور روزمره تحمل می کنند را پدید آورده است. این ازدیاد رفتارهای نرینه جنسیتی را چگونه می توان توضیح داد ؟ در حالی که دردهه های گذشته عشق ورزی تحول یافته و به سوی برابری بین دو شریک جنسی پیش رفته
رفتار وحشیانه هانری واینستین که در یک واکاوی مطبوعاتی در پاییز ٢٠١٧ برملاشد و درپی آن افشاگری ها و بسیج زنان، عمدتا در شبکه های اجتماعی، که موارد متعددی از آزار، تجاوز و خشونت جنسی را شامل می شد، تجزیه و تحلیل مسئله تبعیض جنسیتی به عنوان یک سیستم را طلب می کند. این امر حاکی از وجود مناسباتی نظام مند بین دو جنس است که به یکی از آنها امکان تحمیل سلطه، یعنی اِعمال سلیقه حتی بصورت انحصاری و منافع خود را می دهد. تبعیض جنسیتی یک مورد خاص یا اختلال در تعدادی از مردان نیست که بتوان آن را تشریح یا درمان کرد. یک سیستم است که بروز آن در یک عرصه زندگی اجتماعی براثر نابرابری ها در زمینه های دیگر تشدید می شود و این امر به آن انسجامی هراس انگیز می بخشد که ازجا کندن آن را دشوار می سازد: نابرابری دستمزدها، بار کارهای اضافی خانگی، حضور ضعیف در عرصه های سیاسی، فرهنگی و ورزشی، دشواری دسترسی به فضاهای عمومی، کاربرد نرینه جنسیتی زبان، آزارهای جنسی و بسیاری چیزهای نا متقارن دیگر دراین مورد دخیل است.
به طور خلاصه، نیروی تبعیض جنسیتی مضاعف است زیرا از کانون های متعددی ساخته و پرداخته می شود و هنگامی که وجود نابرابری در یک عرصه (مثلا آموزش) آن را تضعیف می کند به آسانی بازسازی می شود. به علاوه، می تواند دربرابر پیشرفت ایده ها و مقررات رسمی برابری دو جنس و با جابجا کردن مداوم محل و شیوه های توجیه مقاومت کند. مبارزه با تبعیض جنسیتی به همین دلیل می باید پویا و سیار باشد.
نا برابری طلبی ای که ریشه در تفاوت های جسمانی دارد ؟
رفتارهایی که در پاییز ٢٠١٧ موجب برانگیختن اکراه و انزجار شد همه در ارتباط با رفتار جنسی بود. آیا این امر در تکوین تبعیض جنسیتی نقشی ویژه ایفا می کند؟ یا در تشدید وخامت خشونت در روابط بین دو جنس، به ویژه در زمینه رفتار جنسی، نقش داشته است؟
برمبنای کارهای فرانسواز هریتیه فقید (١) می توان به این پرسش ها پاسخ مثبت داد. بیاد داشته باشیم که برای این مردم شناس، نابرابری دو جنس ریشه در یک تفاوت گرایی اصلی دارد که برپایه ملاحظاتی درمورد بدن و تولید مثل بنا شده است. این امر عدم تقارنی مفهومی ایجاد می کند که در آن جنس مذکر همواره بر جنس مونث چیره می شود. (بزرگ/کوچک – مسن/کم سال – خشک/تر – خورشید/ماه – روشن/تاریک…). مردان که قادر به زاییدن نیستند، با تاکید براین عدم تقارن، برای خود درمورد فرزندانی که زنان به دنیا می آورند حقوقی قایل می شوند و حتی آنها را تصاحب می کنند. قایل شدن تفاوت فعال/منفعل درجنسیت ناشی از «اجزاء متفاوت جنسیتی» و یکی از عناصری است که فرانسواز هریتیه آن را «روائی نیروی مردانه» می نامد که نه قابل بحث است و نه می توان با آن مخالفت کرد. به این ترتیب، نوعی نابرابری نیاکانی و تغییرناپذیر در عرصه جنسی پدید می آید که ریشه در تفاوت های جسمانی دارد و جنس های مذکر و مونث را نمایندگی می کند. مبارزه علیه این «اندیشه تفاوت(بین دو جنس.م.)» و عوارض آن خیلی سخت است.
درعین حال، انجام رفتار جنسی چنان که این طرز فکر القاء می کند تغییرناپذیر نیست. اهمیت تغییرات در عرصه رفتار جنسی درطول ۵٠ سال اخیر حکم می کند که اندیشه های مردم شناسی فرانسواز هریتیه با قرائتی روزآمدتر از رفتارهای جنسی عصرحاضر و خشونت های وابسته به آن تکامل یابد.بی شک رفتارهای جدیدی برای زنان ممکن شده ، اما مقاومت درمورد برابری طلبی نیز درمیان مردان شکل های تازه ای یافته است.
افشای رفتارهای مردینه جنسیتی بر رفتارهائی بیش از پیش تساوی گرا در عرصه رفتار جنسی تکیه می کند. مراحل اصلی تحول در رفتارهای جنسی از سال ١٩۶٠ را ردیابی کنیم. با این تصریح که این رفتارها در مجموعه ای از تغییرات جادارد که بر وضعیت زنان اثر گذارده است، مانند افزایش عمده سطح آموزش، رشد میزان مشارکت در بازار کار، تغییرات در خانواده وتصویب مقررات قضایی مبنی بر تساوی گرائی. این تغییرات بدون آن که در رابطه قدرت تغییری ایجاد کند، به طور قابل ملاحظه ای دست زنان را بازتر کرده است.
گسترش وسیع شکل های جلوگیری کارآمد از بارداری (در فرانسه از سال های دهه ١٩٧٠) این اثر را دارد که مدت زمانی از زندگی که رابطه جنسی جنبه تولید مثل دارد – زمانی نه چندان دراز – وزمانی که رابطه جنسی به قصد تولید مثل نیست اکنون کاملا منفک اند. ازسوی دیگر، زمان های بارداری زنان نیز اکنون بخش محدودی از زندگی آنان شده است.دوران جوانی نیز که از سال های دهه ١٩٨٠ طولانی تر شده نیز دگرگون شده است، تغییر وضعیت داده است. به دلیل عمومیت یافتن آموزش متوسطه وتوسعه بسیار آموزش عالی، این دوران که زمان تحصیلات است درازتر شده است. اکنون این دوران زمانی از زندگی است که رابطه جنسی بدون تعهد مادی برای هردو جنس مشروعیت یافته است. سن متوسط نخستین رابطه جنسی برای زنان از سال های دهه ١٩٧٠ کاهش شدید یافته (در فرانسه ١٧.۵ سال [٢]) وافق ازدواج دورتر شده و برای زنان به طور متوسط به ٣۵ سال رسیده است. به علاوه، شمار ازدواج ها از ۴١۶ هزار درسال ١٩٧٢ به ٢٣۵ هزار در سال ٢٠١۶ کاهش یافته (که ٧ هزار مورد آن ازدواج بین همجنس ها بوده) است (٣).
.این تغییرات نسبت به سال های دهه ١٩۵٠ و آغاز دهه ١٩۶٠ بزرگ تر است: در آن زمان زنان مقید بودند که خود را برای ازدواج حفظ کنند درصورتی که مردان می توانستند درحدی وسیع از جوانی خود با رابطه با زنان مسن تر یا روسپیان استفاده کنند. همچنین دوران فعالیت جنسی نیز درازتر شده است: درحالی که درسال ١٩٧٠ تنها ۵٠ درصد از زنان ازدواج کرده بیش از ۵٠ ساله ازنظر جنسی فعال بودند، در سال های دهه ٢٠٠٠ این شمار به ٩٠ درصد رسیده است. به این ترتیب، یائسگی دیگر به معنای پایان زندگی جنسی نیست.
انفعال زنانه دیگر یک قاعده نیست
به علاوه، براثر سقوط نهاد زناشویی از سال های دهه ١٩٨٠ و ایجاد تنوع در مسیر زندگی چهارچوب عملکرد رفتار جنسی تغییر یافته است. این تغییر به ویژه برای زنان کاملا مشهود است. درسال ١٩٧٠، یک سوم زنان در طول زندگی بیش از یک شریک جنسی داشتند. این تعداد در سال ٢٠٠۶ به دوسوم افزایش یافته است. شمار آنهایی که با زنان دیگر رابطه داشته اند نیز افزایش یافته است. اکنون داشتن تجربه جنسی پس از یک جدایی عاشقانه یا زناشویی رایج است. شمار زنانی که شریک جنسی تازه ای می یابند، اعم از این که تشکیل زوج دهند یا فرزندان خردسال داشته باشند یا نه، به اندازه مردان است. در سال های دهه ٢٠٠٠، ظهور فناوری های جدید ارتباطی وضعیت روابط عاطفی و جنسی را تغییر داد. این امر سبب شد که رابطه ها از دید نزدیکان دور بماند؛ زنان جوان بسیاری، کم و بیش به اندازه مردان (بین ٢٨ تا ۴٠ درصد در سنین بین ١٨ تا ٢۵ سال)، از این فناوری ها استفاده می کنند (۴). فعالیت جنسی آنها دیگر محدود به چهارچوب زوج هایی که در سن داشتن فرزند هستند نیست.در همه جا، فضا و زمان داشتن رابطه جنسی برای زنان گشوده شده است.
در نفس روابط جنسی، رفتارهای نامتقارن پس رفته و سناریوی جدیدی برمبنای برابری بیشتر سربرآورده است (۵). در سال ١٩٧٠، دو سوم زنان ومردان می گفتند که دربرقراری رابطه جنسی مردان بودند که پیشقدم می شدند. خلاصه، رابطه برحسب تصمیم ایشان برقرارمی شد بدون آن که این امر خشونت تلقی شود. در نیمه دوم سال های دهه ٢٠٠٠، چهار پنجم زنان و مردان می گفتند که در آخرین رابطه جنسی شان هردوطرف به یک اندازه میل و اشتیاق داشتند. انفعال زنانه دیگر یک قاعده نیست. اکنون تمایل و تمنای متقابل جزء عادی و مورد انتظار رابطه جنسی است. روابطی که با این قاعده تطبیق نداشته باشد غیر رضایتمندانه وحتی خشونت آمیز به نظر می آید.
فهرست اعمال جنسی طولانی تر می شود و ارزش تمایل متقابل بین شریکان جنسی پیشرفت می کند. تحقیقات بزرگ انجام شده در فرانسه در ۴٠ سال گذشته نشانگر اهمیتی است که نوازش، استمناء متقابل یا رابطه جنسی دهانی یافته است. درسال های دهه ٢٠٠٠، ۶۵ درصد از زنان ٢۵ تا ۴٩ ساله و٧٠درصد مردان می گفتند که غالبا یا گاه به گاه به رابطه جنسی دهانی می پردازند. به علاوه انجام این نوع رابطه درحین هماغوشی نیز رواج یافته است (۶). چیزی که پیشتر غیرقابل تصور بود. خود ارضایی فردی در میان زنان نیز به شکل قابل ملاحظه ای افزایش یافته است. بر همین روال، اکثریت زنان (٧٣ درصد) در طول زندگی خود فیلم های پورنو دیده اند اگرچه شمار کسانی که به طور مرتب این نوع فیلم ها را نگاه می کنند تنها ٢٠ درصد است (٧).
افزایش فوق العاده رضایتمندی ابراز شده زنان در فاصله سال های دهه های ١٩٧٠ و ٢٠٠٠ درمورد زندگی جنسی و افزایش شمار کسانی که گفته اند در آخرین تماس جنسی خود ارضاء شده اند (٨١ درصد در سال های دهه ٢٠٠٠) ناشی از رفتار فعالانه تری است که در حین رابطه جنسی دارند.
خشونت با هدف اِعمال قدرت
با آنکه در طول دهه های اخیر گشایشی در رفتارها و نزدیکی راه های ارتباط بین زنان و مردان مشهود است، رفتارهای جنسی آنها برمبنای معیارهای واحد ارزیابی یا داوری نمی شود. افرادی که درسال های دهه ٢٠٠٠ مورد پرسش قرارگرفته اند، درمورد انگیزه های خود نظرات خیلی متفاوتی ابراز کرده اند. در این باره، دو سوم زنان و مردان گفته اند که «مردان بنابر طبیعت خود نیاز جنسی بیشتری دارند». از سوی دیگر، عبارت «می توان بدون دوست داشتن با کسی رابطه جنسی داشت» توسط ۵۴ درصد زنان و تنها ٣٠ درصد مردان با ذکر («ابدا موافق نیستم») رد شده است.
به این ترتیب نوعی سلسله مراتب تعامل جنسی حفظ شده که دیگر با تحول صورت گرفته در روابط جنسی هم خوانی ندارد. عدم تناسبی بین زنانگی و تمنای جنسی به چشم می خورد. ایده غالب، مورد قبول برخی از روانشناسان ، این است که زنان بیش از هرچیز تمایل جنسی شان فرودستانه و تحریک شده براثر درخواست مردان است. مردان نیز به نوبه خود تحت تاثیر نیروهای غریزی قراردارند. بنابراین الگوی سلسله مراتبی جنسیتی، تمنای جنسی زن، مادام که مرد آن را روشن نکند، خاموش است. این الگو درواقع بر رابطه حکم می راند. زنی که در روابط عاشقانه یا تراجنسی تمایل جنسی خود را آشکارا ابراز نماید مطلوب نیست و درمورد رفتارش به سختی داوری می شود. دراین مورد، همه زنان از هر طبقه ای از آسیب خوردن به اعتبارشان واهمه دارند.
درحالی که در مورد رفتارهای نرینه جنسیتی افشا شده به طور نظام مند بر جنبه های جنسیت گرایانه تاکید می شود (از قرار «خوک» هائی که هیچ گونه خودداری ندارند)، مسئله برسر چیز دیگری است. خشونت جنسی، آزار نرینه جنسیتی و دشنام های جنسی تنها ناشی از کشش جنسی مردانه غیرقابل کنترل نبوده، بلکه راهبرد یا زبانی است برای آن که «زنان را سرجای خود بنشاند» و آنها را مقید به نظم مسلط نموده و جایگاه مردان را حفظ کند. در فضاهای جدید – کار، سیاست، فضای عمومی و شکل های جدید ارتباطی و حتی خانواده – زنان در واقع مشارکت بیشتری یافته یا به سادگی حضور بیشتری دارند. خشونت و آزار (از جمله در فضای مجازی) هم یک اِعمال قدرت سنتی و هم یک راهبرد نرینه جنسیتی جدید است که بر مبنای روابط و تماس های روزمره بین زن و مرد در جوامع معاصر شکل گرفته است. خشونت های افشا شده نوعی عکس العمل نسبت به پیشرفت به سوی برابری بیشتر بوده و جنبه واکنشی دارد. هدف آن نیز تاکید بر سلسله مراتب و مواضع است.
در مقاله ای که برخی از نتایج تحقیق «ویراژ» [پیچش] (خشونت وروابط جنس ها)ی «انستیتو ملی مطالعات مردم شناسی» (INED) (٨) منتشر شده، آماندین لبوگل و همکارانش پنج نوع خشونت را در فضاهای عمومی تشخیص داده اند: دشنام، اغواگری ناراحت کننده، خشونت جسمانی، آزار و تجاوز جنسی. زنان جوان در شهرهای بزرگ بیشتر در معرض این آزارها، به ویژه انواع آزار شفاهی، اغواگری ناراحت کننده، آزار و خشونت قرار دارند. این کارها بیش از آن که برای «ارضای نیازهای جنسی» باشد، برای ایجاد فضای ارعاب و تحقیر و یادآوری این است که فضای عمومی به مردان تعلق دارد. این کارها اِعمال یک جانبه قدرت است. درمورد دشنام ها هم وضع برهمین منوال است و غالبا برای کاستن از ارزش زنانی که در فضای عمومی حضور دارند و به عقب راندن آنها انجام می شود. درباره آزارهای مردینه جنسیتی محیط کار، که در افشاگری های پاییز ٢٠١٧ آشکار شد، از جنسیت برای فهماندن عدم مشروعیت حرفه ای زنان یا زیردست قرارداشتن آنها نسبت به مردان استفاده شد. این نوعی تبعیض در محیط کار است.
از آنجا که مردینگی جنسیتی در سپهر رفتار جنسی ابراز می شود، ماهیت و جوهره یا منشا مردینه جنسیتی خود را نشان نمی دهد وآشکار نمی کند که زنان نوجوان و جوان باید خود را از عرصه رفتار جنسی برکنار نگهدارند و این را نیز بیان نمی کند که عصر ما ازنظر جنسیتی خشونت بارتر شده است.
انزجاری که افشاگری این رفتارهای آزارنده، متجاوزانه وخشونت بار برانگیخته، به عکس موجب طغیانی شده که مربوط به پیشرفت در سناریوهای جنسی برابرگرایانه و چرخشی تاریخی در گرایش پیشین مبنی بر «سرزنش قربانیان» است. به خلاف کارهای دیگر فردی برابرگرایانه تر، خشونت مبتنی بر رفتار جنسی یا گفته های جنسی عموما فقط هدف جنسی ندارد. هدف این گفته ها یادآوری مرزهای امتیازات جنس مذکر و فرودست قراردادن کسانی است که به آنها تمکین می کنند. جلوگیری از این خشونت وظیفه ای سیاسی است که به همه مربوط می شود.
١- Ethnologue et anthropologue, disparue en novembre 2017, elle a notamment publié Masculin/féminin. La pensée de la différence, Odile Jacob, Paris, 1996.
٢- « Baromètre santé ۲۰۱۰ », Institut national de prévention et d’éducation pour la santé (INPES), Saint-Denis.
٣- Cf. Insee Première. Bilan démographique 2016, Institut national de la statistique et des études économiques, Paris.
۴- Marie Bergström, « Sites de rencontres : qui les utilise en France ? Qui y trouve son conjoint ? », Population & Sociétés, n° ۵۳۰, Institut national d’études démographiques (INED), Paris, février 2016.
۵- « Cinquante ans de sociologie de la sexualité. Évolution du regard et transformation des comportements depuis les années 1960 », dans Paul Servais (sous la dir. de), Regards sur la famille, le couple et la sexualité. Un demi-siècle de mutations, Academia-L’Harmattan, Louvain-la-Neuve – Paris, 2014.
۶- Armelle Andro et Nathalie Bajos, « La sexualité sans pénétration. Une réalité oubliée du répertoire sexuel », dans Nathalie Bajos et Michel Bozon (sous la dir. de), Enquête sur la sexualité en France, op. cit.
٧- À propos des inquiétudes adultes sur la pornographie et la jeunesse, cf. « Autonomie sexuelle des jeunes et panique morale des adultes. Le garçon sans frein et la fille responsable », Agora. Débats/ jeunesses, no 60, Les Presses de Sciences Po, Paris, 2012.
٨- Amandine Lebugle et l’équipe de l’enquête Virage, « Les violences dans les espaces publics touchent surtout les jeunes femmes des grandes villes », Population & Sociétés, no 550, INED, décembre 2017.
مطلب داخل کادر
تحقیق دراز مدت
جز در موارد ذکر شده، ارقام نقل شده از تحقیق «زمینه رفتار جنسی در فرانسه» گرفته شده که دراثر ناتالی باژو ومیشل بوزون «تحقیق درباره رفتار جنسی در فرانسه، عمل، نوع وسلامت، نشر دکوور، پاریس، ٢٠٠٨» منتشر شده است.
موارد مربوط به زمان های قدیم تر از کارهای پی یر سیمون و همکاران، «گزارش درمورد رفتار جنسی فرانسوی ها»، رنه ژوییار – پی یر شارون، پاریس، ١٩٧٢ وام گرفته شده است. همچنین به کارهای آلفرد اسپیرا، ناتالی باژو و گروه ACSF «رفتارهای جنسی در فرانسه، اسناد فرانسه، پاریس، ١٩٩٣» نیز رجوع شده است.