آرمان‌شهر | چهل‌گیس|ویژه فستیوال کن

شهلا رستمی

“استفان بریزه” که در سال ۲۰۱۶ جایزه بهترین هنرپیشه مرد را برای “ونسان لندون” برای بازی در فیلم “قانون بازار” در فستیوال کن به ارمغان آورد، این بار با “در مبارزه” و با همان هنرپیشه ای که همواره در فیلم هایش حضور دارد، به بخش مسابقه ای این فستیوال باز می گردد و بار دیگر بر رویارویی دنیای سرمایه و سرخوردگی کارگران انگشت می گذارد.

اما “استفان بریزه” در فیلم “در مبارزه” با تندروی بسیار پیش می رود و تنها بر مبارزات سندیکایی و کارگران، جلسات آنها با مسئولان کارخانه ای که علیرغم سودآوری میخواهند کارخانه را به دلیل افزایش سهم سرمایه داران ببندند و ۱۱۰۰ کارگر را بیکار کنند، تمرکز میکند.

در دل این مبارزات “لوران” (ونسان لندون) قرار دارد که به شکلی مسیح وار می خواهد از بسته شدن یکی از شعبه های یک کارخانه آلمانی در فرانسه جلوگیری کند. دوربین لحظه ای او را ترک نمی کند و وی نیز با بازی بسیار طبیعی، آتش درون و باورهای تزلزل ناپذیر و اخلاقی این سندیکالیست را نشان می دهد. تا جایی که دیگر هنرپیشه بنام فراموش می شود و تماشاگر یک کارگر متعهد را می بیند.

این مبارزه میان سرمایه، منافع سرمایه داران و قربانی شدن کسانی که در آمدی ناچیز دارند و برای پایداری کار و دستمزد خود می ستیزند، گرچه با مونتاژ و دکوپاژی بسیار خوب همراه شده اما برای کسانی که با این گونه مبارزات بیگانه هستند، ممکن است کمی خسته کننده باشد. به ویژه این که شخصیت های دیگر و زندگی‌شان چندان رنگی ندارند. از این رو بیننده را تا حد زیادی از اهمیت مبارزه گروهی و منافع جمعی دور می کند. به ویژه این که سینماگر مرکزیت بسیار به شخصیت “لوران” می دهد که در فیلم کوبنده پیشترش نکرده بود. در “قانون بازار”، ما بیشتر “ونسان لندون” را از پشت می دیدیم که به مشکلات دیگران گوش می کند در حالی که خود مشکل بسیار دارد. در “در مبارزه”، به نظر می رسد او تنها تابع یک ماموریت فرا-بشری است و گوش شنوا ندارد. این واقعیت در جمله ای در فیلم هم شنیده می شود. حال می توان گفت که هدف این فیلم گرچه در نهایت انتقاد از کاپیتالیسم فرا گیر وحشی است، در عین حال با واقعیت پاره ای از سندیکالیست ها همخوانی پیدا می کند که گاه اسیر آرمان گرایی بیش از اندازه خود می شوند.

با این حال، گر چه فیلم بیشتر با مخاطب فرانسوی رابطه برقرار می کند که سیاست زده و اهل بحث و اعتصاب است، درسی می شود برای کسانی که با درون مبارزات سندیکایی و چگونگی برخورد با آن به دلایل گوناگون بیگانه اند.

پاره ای از بینندگان هم به این خرده گرفتند که چرا “استفان بریزه”، به جز “ونسان لندون”، از هنرپیشه های غیر حرفه ای برای گفتن از بیکاری استفاده کرده در حالی که شماری از هنرپیشه های حرفه ای در بیکاری به سر می برند!!

پاسخ این است که تا کنون ناگهان ۱۱۰۰ هنرپیشه حرفه ای کار و در آمد ناچیزشان را برای همیشه از دست نداده اند اما بسته شدن شماری کارخانه و انتقال آن به کشورهای کم در آمد برای کاستن از هزینه ها و افزایش سود سهام داران در سالهای اخیر شمار بسیاری را به دامن بیکاری و فقر انداخته است.

به هر رو “در مبارزه” را شاید نتوان یک فیلم بلکه بستری برای غرق شدن در یک مسئله بنیادی اجتماعی دانست که هر روز در گوشه ای شاهدش هستیم. فیلم همچنین بر ناتوانی منطق سرمایه دار انگشت می گذارد که جز در برابر فشار و از دست دادن چند روز در آمد به دلیل اعتصاب و خاموش ماندن کارخانه، به خود زحمت گفتگو با نمایندگان کارگران و دادن دلیلی قانع کننده به آنان نمی دهد. و این بسیار دردناک است.

جمله آغازین فیلم به خوبی معنای فیلم را مطرح می کند: “آن که مبارزه می کند ممکن است ببازد اما آن که مبارزه نمی کند از همان آغاز بازنده است”…

حال این فیلم بسیار متعهد در برابر کسانی در فستیوال کن نشان داده شد که با لباس های گران و به احتمال زیاد، فارغ از دلمشغولی های کارگران اخراجی و زندگی باخته، به تماشای آن نشستند. پرسش اینجاست که هیات داوران با چنین موضوع سخت و خشک چگونه برخورد خواهد کرد ؟ این در حالی است که تماشاگران فرانسوی در مجموع از آن استقبال خوبی کردند.