• بی بی سی فارسی – این مقاله از مجموعه مطالبی است که بی بی سی فارسی به مناسبت پنجاهمین سالگرد مه ۶۸ منتشر می‌کند.در سال ۱۹۶۸ کشورهای مختلف صحنه اعتراضات گسترده‌ای بودند و در ماه مه اعتصابات سراسری، کنترل دانشگاه‌ها، کارخانه‌ها و دیگر اماکن عمومی به تغییر کابینه فرانسه منجر شد.

سنگربندی در خیابان‌ها با مبلمانِ خانه، از جا درآوردنِ سنگ‌های کف‌سازی پیاده‌رو به عنوان سلاح نبرد توسط انقلابی‌های موبلند یادآور انقلاب فرانسه بود. صدوهفتاد سال بعد از انقلاب فرانسه، جوانان، ناراضیان، دانشجویان (و در بین‌شان فرصت‌طلبان و االواط ها، مشهور به “کت چرمی‌ها”) به سوی زندان باستیل مجازی حمله کردند. این بار باستیل نه دیواره‌های بلند سنگی محصورکننده برادران و خواهران مظلوم، بلکه خود نظام پیر، واپس‌گرا و سرمایه‌داری فرانسه بود. ژنرال دوگل در مرکز این حمله‌ها قرار داشت و در کنارش برای لیندن جانسون و بقیه “اربابان” یا “شرکای جرم” هم مقادیر متنابهی شعار و ناسزا کنار گذاشته شده بود.

در این حرکت خودجوش و کمی‌ مغشوش در خیابان‌های پاریس، به جز گاز اشک‌آور، کوکتل مولوتف و سنگ، دوربین‌های فیلمبرداری نیز حاضر بودند. نبرد دوربین‌ها، نبردی سینمایی برای ثبت واقعیت بود.

آثار سینمایی ساخته شده هم مدیون شور انقلاب بودند و هم مدیون تولید دوربین‌های سبک که پیش‌طرح‌های موبایل‌های امروزی بودند. آمریکایی‌ها چند سالی بود با این دوربین‌ها مشغول ساخت مستندهایی فوق‌العاده بودند و بعضی از آن‌ها (برادران می‌زلز و دی ای پنی‌بیکر) بعداً با چهره‌های کلیدی سینمای مه ۶۸ همکاری کردند. اما در روزهایی که یوتیوبی وجود نداشت تا تصاویر انقلاب هر روزه دیده شود، تأثیر وقایع آن روزها با کمی تأخیر رخ داد.

اعتراض‌های سال ۱۹۶۸ در سینما کمی زودتر از ماه مه شروع شد؛ در واکنش‌ها به عزل رییس محبوب سینماتک فرانسه، هانری لانگلوا، سینماگران در ماه فوریه به خیابان‌ها ریختند. با اوج گرفتن جنبش دانشجویی و کارگری بعضی از آن‌ها به جنبش پیوستند و بعضی از حاشیه – با تأیید یا با نفرت – به آتش و دود در خیابان‌های پاریس و دیگر شهرهای فرانسه خیره شدند. سه ماه بعد، نسلی از فیلم‌سازان موج نوی فرانسه و همکارانشان جشنواره کن را در همدلی با جنبش به تعطیلی کشاندند.

مه ۶۸ لحظه‌ای بود که درِ تاریخِ فرهنگ روی پایۀ تازه‌ای چرخید. این که عمق تأثیر و حوزۀ اهمیت آن چقدر بود موضوع دیگری است، ولی حتی تا امروز هم داستان‌های می ۶۸ می‌توانند در جاهای غیرمنتظره‌ای در سینما (مثل کمدی تازۀ “موحش” دربارۀ ژان لوک گدار و همسرش) ظاهر می‌شوند. تأثیر سینمای مه ۶۸ بر زبان این هنر به مرور کم‌رنگ شده است، بیش‌تر به این دلیل که آن حس مخاطره و بی‌گدار به آب زدن دیگر در غرب وجود ندارد. اما با این وجود مه ۱۹۶۸ به شکل‌گیری حداقل سه نوع از سینما انجامید.

فرانسه

حق نشر عکس GETTY IMAGES

بعضی فیلم‌ها با نگاهی قراردادی و در چارچوب اصول رایج سینمای روایی وقایع این ماه پرحادثه را بهانه‌ای برای نگاهی نوستالژیک قرار داده‌اند. نوستالژی‌شان متوجه زیبایی شورش نسلی جوان است و معمولاً نقش مهم کارگران کارخانه‌ها در جنبش را نادیده می‌گیرند، چون از این تصور خا‌مدستانه برآمده‌اند که دانشجویان از کارگران جذاب‌ترند

نگاه مبارز: سینمامشت

فیلم‌های این دسته آنی‌ترین (و شاید به همین خاطر احساسی‌ترین و جانبدارانه‌ترین) واکنش سینما به وقایع مه ۶۸ بودند و معمولاً برای ثبث و حقانیت دادن به جنبش در طی خود رخدادهای کلیدی آن ساخته شدند.

یکی از مشهورترین نمونه‌ها “مه ۱۹۶۸: یک کار درست انجام شده” (ژان لوک ماگنرون؛ نمایش در ۱۹۶۹) است که تمام تأکیدش روی خشونت بی‌سابقۀ پلیس است و بر مصاحبه‌های طولانی با دانشجویان، روزنامه‌نگاران و شاهدان عینی تمرکز دارد. فیلم یادآور موج فراگیر گزارش‌های تلویزیونی مستقل از جنگ ویتنام، ماهیتی ژورنالیستی داشته و چندان با خود سینما نسبتی ندارد.

اما شیوۀ نمایش این فیلم‌ها شاید حتی بیش‌تر از راه و روش ساخت‌شان بر تاریخ سینما تأثیرگذاشت. فیلم‌های جنبش معمولاً در دانشگاه‌ها، کارخانه‌ها، سینماهای موقت و فستیوال‌های مردمی نمایش داده می‌شد، و در حالی که امیدی به نشان دادنشان در سینماهای تجاری و تلویزیون نمی‌رفت، از هر فرصتی برای نمایش آن‌ها استفاده می‌شد. این ترفند اثر سینمایی را به قلمروهای تازه‌ای برد که با جاهایی که فیلم‌ها در آن به طور سنتی دیده می‌شدند تفاوت داشت، درست مثل امروز که فیلم‌ها همه‌جا هستند، از موبایلی در جیب تا در میخانه و یک پارکِ وسط شهر. این شکل تازه از نمایش اثر سینمایی باعث شد تا گفت‌و‌گو بین تماشاگران بعد از نمایش فیلم که در حالت عادی در یک سینمای تجاری ممکن نبود میسر شود.

یکی از خلاقانه‌ترین نمونه‌های سینمای هم‌دل با وقایع ۶۸ مجموعه‌ای از فیلم‌های بسیار کوتاه (در حدود دو تا سه دقیقه) و صامت بودند به نام “سینه‌تراکت” که حالت روزنامه‌دیواری‌هایی سینمایی و تهییج‌کننده داشتند و مردم را به مشارکت در انقلاب و مبارزه علیه نظام سرمایه‌داری دعوت می‌کردند. پشت این فیلم‌های بدون امضای کارگردان که بیشتر از عکس ثابت تشکیل شده بودند بعضی از بزرگ‌ترین کارگردان سینمای فرانسه مانند گدار و آلن رنه حضور داشتند و ایدۀ مجموعه و ساختار آن از کریس مارکر می‌آمد، مردی که فیلم‌هایش حتی یک دهه پیش‌تر از آن هم بوی مه ۶۸ می‌داد.

“سینه‌تراکت”‌ها سرمشق تکنیک‌های سینمامقاله و فیلم‌مقاله‌های امروز و ویدئوهای هوشمندانه‌تر یوتیوب‌اند: استفاده از متن، تدوین پویا و کنار هم گذاشتن رسانه‌های مختلف (کمیک استریپ، انیمیشن). این فیلم‌های نزدیک‌ترین کار ممکن از زمان روس‌ها به ایدۀ “سینمامشت” هستند، این که فیلم مثل یک ضربۀ کاری بیننده را از چرتِ غفلت بیرون بیاورد.

نگاه رومانتیک: بوسه‌های دزدکی و کوکتل‌های مولوتوف

بعضی فیلم‌ها با نگاهی قراردادی و در چارچوب اصول رایج سینمای روایی وقایع این ماه پرحادثه را بهانه‌ای برای نگاهی نوستالژیک قرار داده‌اند. نوستالژی‌شان متوجه زیبایی شورش نسلی جوان است و معمولاً نقش مهم کارگران کارخانه‌ها در جنبش را نادیده می‌گیرند، چون از این تصور خا‌مدستانه برآمده‌اند که دانشجویان از کارگران جذاب‌ترند.

بیش‌تر این فیلم‌ها تعلق خاطر همزمانی به انقلاب جنسی سال‌های ۶۸-۱۹۶۷ دارند و در بهترین حالت آن را بهانه‌ای برای مطالعه در رفتارهای جنسی قرار می‌دهند. در بدترین حالت این فیلم‌های می‌شوند نمایش تن لخت.

در این فیلم‌ها – مثل “رویابینان” برناردو برتولوچی و “بعد از می” الیویه آسایا- همه چیز از مطالعه فرویدی تا عشق به سینما و مرور خاطرات سینمایی آن روزها یافت می‌شود و معمولاً نمایش برهنگی و استفاده از موسیقی راک (موسیقی متن انقلاب) در آن‌ها نقشی تزیینی دارد.

به شکلی متناقض، سینمای رومانتیک مه ۶۸، مشهورترین فیلم‌ها را دربارۀ این دوره ساخته و در عین حال سبک‌ترین‌هایشان را.

مونتان
حق نشر عکسGETTY IMAGES

گدار بعد از سال ۱۹۶۸، بازیگران مشهور را کنار گذاشت و یا اگر از آن‌ها استفاده کرد معمولاً به خاطر جنبۀ نمادین و تعلقات خاطر سیاسی‌شان بود (مثل ایو مونتان کمونیست و جین فوندای ضدجنگ ویتنام در “همه چیز روبراهه”، مشهورترین فیلم مه ۶۸ گدار که در ۱۹۷۲ ساخته شد.) مونتان و سینیوره

نگاه ساختاری: مرگ بر کارگردان‌ها و دیکتاتورها

اساسی‌ترین و مهم‌ترین میراث سینمایی مه ۶۸ فیلم‌هایی بودند که انقلاب نه موضوعشان، بلکه دیکته کننده ساختارشان بود. فیلم‌های این دسته با الهام از ایدئولوژی چپ – مارکسیزم و مائوئیسم – ساختارهای آشنای سینما را شکسته و زبان آن را دگرگون کردند.

اما قبل از هر چیز باید گفت ریشه‌های سیاسی و فرهنگی این سینما بسیار عمیق‌تر از وقایع یک ماه بود و به جاهای دورتری مثل استقلال الجزایر و چندپارگی جامعه فرانسه در واکنش به آن (۱۹۶۲)، جنبش حقوق مدنی سیاهان در آمریکا، جنبش‌های ضداستعماری در آمریکای لاتین و آفریقا و جنگ ویتنام می‌رسید.

سینمای مه ۱۹۶۸ در مه ۱۹۶۸ شروع نشد. این سینما از اوایل دهه ۱۹۶۰ تا اواخر دهه ۱۹۷۰ تدوام داشت اما به کمک وقایع ماه می بود که رسمیت پیدا کرد، حقانیت تاریخی‌اش را ثابت کرد و قدرت و تأثیرش را به رخ کشید.

با این که کریس مارکر را باید به عنوان مستمرترین چهرۀ سینمای دهۀ شصت فرانسه به رسمیت شناخت، این ژان لوک گدار بود که به خاطر سابقه‌اش در سینما بیش‌تر از بقیه به عنوان سردمدار سینمای مه ۶۸ شناخته شد. شاید دلیل اصلی توجه به گدار این باشد که برخلاف بعضی چهرهای دیگر مه ۱۹۶۸ قبلاً در سطحی جهانی شناخته شده بود، با ستاره‌های سینمای فرانسه فیلم ساخته بود و در فیلم‌های اولیه‌اش گرایش‌های سیاسی حضور کمی داشتند و از دل بخشی از موج نو می‌آمد که به راست‌گرایی شهره بود. سیر زندگی و آثار گذار گدار در دهه ۱۹۶۰ از یک “فیلمساز بوژوا” به یک “فیلمساز انقلابی” به نموداری از بیداری روشنفکر فرانسوی پس از وقایع مه ۱۹۶۸ تبدیل شد.

گدار بعد از سال ۱۹۶۸، بازیگران مشهور را کنار گذاشت و یا اگر از آن‌ها استفاده کرد معمولاً به خاطر جنبۀ نمادین و تعلقات خاطر سیاسی‌شان بود (مثل ایو مونتان کمونیست و جین فوندای ضدجنگ ویتنام در “همه چیز روبراهه”، مشهورترین فیلم مه ۶۸ گدار که در ۱۹۷۲ ساخته شد.) سینمای گدار تا جایی پیش رفت که وجود مفهومی به نام “سینمای گدار” را یک ضدارزش دانست و در قالب گروه “ژیگا ورتوف” به آثار دسته‌جمعی و بی‌امضا رو آورد که هر عضوی از گروه فیلمسازی در آن سهمی مساوی در تولید اثر دارد. حالا مزارع دسته‌جمعی شوروی منبع الهام فیلمسازانی شده بودند که زیبایی‌شناسی‌شان مثل فرمِ کارشان از پیشگامان انقلابی روس می‌آمد.

این سینما از نظر زیبایی‌شناسی به جای این که چیزی از بیخ و بن تازه باشد، برآیندی بود از دنیای ساختارگراهای روس، مستندسازان معاصر آمریکایی، نقاشی و ادبیات مدرن، ژورنالیسم تحقیقاتی و روزنامه‌دیواری‌های دوران مدرسه.

میزان افول تأثیرش با ضعف تدریجی جنبش چپ ارتباطی نزدیک دارد، اما در سطحی پنهان و تاحدودی غیرمنتظره در قرن بیست و یکم تجدید حیات کرده است: تصاویر ویدئویی یوتیوب و تلگرام دارند ناخودآگاه نقش “سینه‌تراکت”‌های مه ۶۸ را بازی می‌کند. برای همین تعجب نکنید اگر فیلم تازۀ ژان لوک گدار در کن به یوتیوب و هرآنچه در آن یافت می‌شود به عنوان آیینۀ زمان ما رجوع می کند.