اخبار روز – شیوه‌ی ارتباط دانلد ترامپ با زنان در کار و زندگی شخصی‌اش نمونه‌ای کوچک از روندهایی فراگیرتر است. ایوانکا، دختر ترامپ، و هیلاری کلینتون، رقیب سیاسی ترامپ (و دوست پیشینش)، نیز هر دو نماینده‌ی گونه‌ای یکسان از فمینیسم شرکتی هستند. …

ترامپیسم و فمینیسم شرکتی را می‌توان دو روی یک سکه دانست

بر همه‌ی ما آشکار است که دانلد ترامپ زن‌ستیز است. با این‌همه این پایان ماجرا نیست. ترامپ به شیوه‌ای حساب شده از زنان برای تبلیغ امپراطوری تجاری و تصویر سیاسی‌اش بهره می‌گیرد.این کار بخشی از فرآیندی گسترده‌تر است که در آن سرمایه‌داران از «مضمون»[۲] زنانگی به عنوان ملاطی ایدئولوژیک بهره می‌برند: زنان فعال در عرصه‌های تجارت و سیاست برای بالا کشیدن خویش باید با حفظ ظاهر لطیف و سرشار از عطوفت‌شان، از درون سخت، سنگدل و بی‌رحم باشند. شیوه‌ی ارتباط دانلد ترامپ با زنان در کار و زندگی شخصی‌اش نمونه‌ای کوچک از روندهایی فراگیرتر است. ایوانکا، دختر ترامپ، و هیلاری کلینتون، رقیب سیاسی ترامپ (و دوست پیشینش)، نیز هر دو نماینده‌ی گونه‌ای یکسان از فمینیسم شرکتی هستند.

ترامپ در «هنر معامله» از یک سو پدرش را شخصیتی جسور، مقاوم و سخت‌کوش توصیف و از سوی دیگر مادرش را «یک زن خانه‌دار تمام‌عیار» معرفی کرده که «غذا می‌پخت، نظافت می‌کرد، جوراب‌ وصله می‌کرد و در بیمارستان به کار خیریه می‌پرداخت». بنا به گفته‌ی دانلد مادرش جذاب، نقطه‌ی اتکای دیگران[۳] و زیبا بود؛ ماری مانند بسیاری از زنان در زندگی ترامپ فرمانبردار شوهر سلطه‌جوی خویش بود و تنها نقشی فرعی و ثانویه در خانواده‌ی خویش داشت.

ترامپ به وضوح ویژگی‌های والدین‌اش را در خود درونی‌ کرد و آن‌ها را تا ازدواج اولش با ایوانا زلینکوا مهاجر چک امتداد بخشید. ایوانا خاطره‌ی شامی را با پدر دانلد (فِرِد) بازگو میکند که در آن فِرِد ترامپ اصرار داشت به‌جای او برای انتخاب غذا از منوی رستوران تصمیم بگیرد: «به پیشخدمت گفتم که ماهی می‌خورم. خب یعنی من ماهی می‌خواستم، و فِرِد پدر دانلد به پیشخدمت گفت: نه ایوانا ماهی نمیخواهد، او قرار است استیک بخورد. من گفتم نه من می‌خواهم همان ماهی را بخورم» و آن شب دانلد به ایوانا اصرار ورزیده بود که پدرش این کار را از سر «عشق» انجام می‌دهد.

فِرِد ترامپ مخالف استخدام زنان برای سمت‌های مدیریتی بود و آن‌ها را «مشاغلی مردانه» میدانست. دانلد با وجود این‌که با استخدام زنان خلاف عقیده‌ی پدرش عمل کرد، اما در عین‌حال از آن ها سوء‌استفاده می‌کرد و برای تمایلات خویش آن‌ها را می‌آراست. زمانی که دانلد ایوانا را به عنوان رئیس هتل پلازا استخدام کرد، به گزارشگران گفت: «ایوانا زن من مدیری فوقالعاده است. من به او یک دلار در سال حقوق خواهم داد و او قادر خواهد بود با این حقوق هر چه‌قدر که بخواهد لباس بخرد!» ایوانا از این جملات احساس تحقیر می‌کرد.

دانلد به مرور زمان، دوباره به برخی رویکردهای پدرش درباره‌ی زنان بازگشت و گفت بزرگ‌ترین مشکلش با ایوانا این بوده که «نقش همسری را از او گرفتم و به او اجازه دادم یکی از کازینوهایم در آتلانتیک‌سیتی را اداره کند». دانلد ترجیح میداد که پس از یک روز طولانی که به خانه می‌آید زنش آماده‌ی صحبت درباره‌ی «مسائل ملایم‌تر زندگی» باشد؛ تا آن‌که با زنی روبرو شود که کارش را جدی می‌گیرد. چنانچه می‌گوید: «دیگر در کسب و کارم به زنم مسئولیتی نمی‌دهم».

ترامپ در سراسر کتاب خویش به جزئیات سوءاستفاده‌های جنسی متعددش می‌پردازد. چیزی که بیش از همه این فرازها را آزارنده می‌کند توصیفات حریصانه و چندش‌آور ترامپ درباره‌ی زنان است. نمونه‌ای از این را می‌توان در «هنر برگشت به میدان رقابت»(۱۹۹۷) و بازگویی خاطره‌ای درباره‌ی شام با یک زن برجسته و ناشناس قدرتمند و معتبر دید:

…ناگهان دستش را روی زانوهایم و بعد روی پایم احساس کردم. او شروع به نوازش من به صور مختلف کرد… بعد از من خواست با هم برقصیم و من هم قبول کردم. وقتی می‌رقصیدیم ناگهان رفتار به مراتب سلطه‌جویانه‌تری از خودش نشان داد. گفتم: «ببین اینجا یک مشکلی هست. شوهر تو و زن من پشت آن میز نشسته‌اند.» او گفت: «دانلد برای من مهم نیست. من باید با تو باشم و همین الان هم باید با تو باشم».

ترامپ زنان را اغواگر، موذی و بدجنس توصیف می‌کند؛ «زرنگ‌هایشان خیلی زنانه و با ژست جویای محبت و توجه رفتار می‌کنند، و حال آن‌که از درون قاتل‌هایی واقعی‌اند. آن کسی که اصطلاح «جنس ضعیف» را اختراع کرده یا خیلی ساده‌لوح بوده یا داشته دیگران را دست می‌انداخته است. من دیده‌ام که زنان چطور با یک حرکت چشم -یا شاید عضو دیگرشان- مردان را فریب میدهند». از نظر ترامپ زنان موفق هیچ‌گاه آن نماها و ظواهر زنانه‌ی‌ خویش را، که شرارت و بی‌رحمی درونی‌شان را پنهان می‌کند، از دست نمی‌دهند. ترامپ شخصیت خود را به دو بخش مرد تاجرپیشه و شومن تقسیم می‌کند و ایوانا و همسر دومش مارلا میپلز را دو وجه تشدیدیافته‌ی شخصیت خود توصیف می‌کند. هردوی آن‌ها «مو بور و زیبا» هستند، اما ایوانا به عنوان یک زن تاجر «سرسخت» تصویر شده، در حالی که مارلا یک «بازیگر و ستاره» است.

ازدواجش با مارلا نیز به‌خاطر این که کسب و کار اولویت اولش بود، به هم خورد؛ «نکتهای که من {از روابط} یاد گرفتم این بود: یکی زیاده دنبال جلب توجه و عاطفه‌ است و دیگری کم‌تر. چیزی که من می‌خواهم این است که اصلاً توجه‌خواهی خاصی در کار نباشد». ترامپ این بار در رابطه اش با مارلا اطمینان حاصل کرد که توافق قبل از ازدواج کاملا شفاف و بدون هیچ اعتراضی باشد. او نمی‌خواست مانند طلاق پیشینش درگیر دردسرها و منازعات حقوقی شود.

ترامپ مسابقه‌ی دختر شایسته‌ی جهان را همراه با مراسم دختر شایسته‌ی آمریکا و دختر نوجوان شایسته‌ی آمریکا به ازای ۱۰ میلیون دلار خریداری کرد؛ «تاج سهگانهی زیبایی». او ادعا می‌کرد که هدف از برگزاری آن مراسم چیزی جز «تفریح»، «زیبایی» و نهایت زیبایی-متجسم در یک زن- نیست. ترامپ در مصاحبه با هووارد اشترن به مباهات در این‌باره پرداخت که آن مراسم در نهایت ابزار او برای دست یافتن به زنان است و با وقاحت در این‌باره هم شوخی کرد که اصلاً وظیفه‌ی آن زنان بود که تن به هم‌خوابگی با او که مالک آن دم و دستگاه بود بدهند. رفتار ترامپ موجب تخریب عاطفی آلیسیا ماچادو اولین دختر شایسته شد که ترامپ تحقیر و مسخره‌اش کرد. ترامپ به‌خاطر این‌که هیکل ماچادو «مانند مردان» بود او را دائما برای کاهش وزن تحت فشار میگذاشت. کنترل او بر آلیسیا زخمهای روانی عمیقی بر او گذاشت که منجر به سوءتغذیه در وی شد.

اگر دختر شایسته بیشتر درباره‌ی زیبایی ظاهری بود، برنامه‌ی کارآموز بر خوی بی‌رحمانه و فاتحانه‌ی زنان در تجارت تمرکز داشت. کارآموز تا ۱۴ فصل ادامه داشت و ترامپ داور تاجران بسیاری بود که در آن مسابقه بر سر اداره‌ی یکی از شرکتهای او به رقابت می‌پرداختند. بنا بر گفته‌ی سکات مک لمی، کارآموز «شرایط خطرناک معمول اشتغال در نئولیبرالیسم را در قالب نمایش یک قمار سنگین به تصویر می‌کشد.» ترامپ هر قسمت برنامه را با صدای فریاد خودش در اتاق هیئت مدیره‌ی خویش به پایان می‌برد، در حالی که به شرکت‌کننده‌ی بازنده می‌گفت: «تو اخراجی».زنان این برنامه دارای وجوه دوگانه‌ای بودند، زیرا «زنانه» یا «مردانه» رفتار کردن آن‌ها با توجه به هر موقعیت خطرناک می‌نمود. چنانچه ترامپ می‌گوید: «مذاکره هنر حساسی است. گاهی اوقات باید سخت باشی؛ و گاهی باید مثل شیرینی شیرین باشی- این بستگی دارد با چه کسی سر و کار داری».

در طول برنامه، رفتارهای کلیشه‌ای «مردانه» همچون توهین کردن، وسط حرف دیگران پریدن، حمله و به زیر کشیدن افراد و کنترل بحث موجب غلبه بر آن‌هایی می‌شد که مشی «زنانه» داشتند: بازنده‌ها کسانی بودند که از درگیری‌ها کنار می‌کشیدند، کم صحبت می‌کردند، بر روابط بین‌فردی تاکید داشتند و بازخوردهایی سازنده فراهم می‌کردند.

ترامپ فضا را «مردانه» و خودش را «دیکتاتور» برنامه معرفی می‌کرد. زنان هم در برنامه به ساختار ذهنی حسابگری‌ای نیاز ‌داشتند تا بتوانند با تخریب دیگران پیروز شوند. در نتیجه، آنان باید سبک تجاری ترامپ را در خود درونی می‌کردند.

اگر ایوانا بیش از اندازه برای ترامپ به عنوان همسری تاجرپیشه تحمل‌ناپذیر بود، و مارلا با غفلت‌های ترامپ از زندگی خانوادگی‌اش مقابله می‌کرد، همسر سومش ملانیا مدلی اسلوونیایی است که به نظر می‌رسد آن خلأ را پر کرده و کارکردش دقیقاً همان چیزی است که دانلد از او انتظار دارد. ملانیا ساکت است: از شوهرش حمایت میکند، با اخلاق کاری‌اش مدارا می‌کند و از عهده‌گیری مسئولیت پرورش فرزند ۱۰ ساله‌شان، بارون، رضایت دارد.

اما حتی ملانیا هم باید نظرات هرزه‌وار شوهرش در سال ۲۰۰۵ را نسبت به دستمالی کردن زنان محکوم می‌کرد. ترامپ زمانی این نظرات را داد که ملانیا بارون را حامله بود، اما آن‌ها با دیگر جوک‌های مستهجنی که ملانیا ناچار از تحمل‌شان بود تفاوت چندانی نداشتند.

برای مثال هووارد اشترن در مصاحبه‌ای رادیویی از ترامپ پرسیده بود که اگر ملانیا در اثر یک سانحه‌ی رانندگی علیل شود با او میماند یا نه، ترامپ پاسخ داد: «سینه هایش چطور به نظر خواهند آمد؟» اشترن پاسخ داد: «سینه‌هایش سالم‌اند». ترامپ آن وقت جواب داد: «البته… چون واقعاً بحث سینه‌ها موضوع مهمی است». بر کسی پوشیده نیست که ظاهر جسمانی ملانیا برای همسرش مهم است. ملانیا بنابر زندگی حرفه‌ای‌اش ممکن است خط تولید جواهرات مخصوص خودش را داشته باشد، اما کسب و کار و سبک زندگی او تهدیدی برای بلندپروازی‌های همسرش نیستند.

اتهامات آزاردهنده‌ی زنستیزانه ترامپ تنها به همسرانش محدود نمی‌مانند: او طی این سال‌ها شهرتی هم برای خودش از حیث اشارات جنسی به دخترش به هم زده است. ترامپ زمانی که دخترش تنها شانزده سال داشت به نیویوک تایمز گفت: «به نظرتان دخترم خیلی سکسی[۴] نیست؟ خیلی سکسی است. نه؟». حتی چندش‌آورتر از این هم میشود: در کلیپی در سال ۱۹۹۴ مصاحبه‌کننده رابین لیچ از ترامپ و همسر پیشین او مارلا میپلز درباره‌ی دختر یک ساله‌شان تیفانی سوال کرد و ترامپ پاسخ داد: «خب من فکر می‌کنم خیلی چیزهایش به مارلا رفته. او بچه‌ی بسیار زیبایی است. او، آه، پر و پای مارلا را دارد..» و سپس با اشاره به سینه‌های خودش ادامه داد: «ما نمیدانیم که این‌جاهایش هم مثل مارلا هست یا نه…. زمان این را نشان خواهد داد».

ایوانکا زمانی که با ادعاهای ناخوشایند پدرش رو‌به‌رو می‌شود، از او انتقاد نمی‌کند، ادعاهای ضدزن بودن او را بی‌اهمیت دانسته و به‌جای آن بحث را به این سمت می‌کشاند که او طی سال‌ها چه تعداد زن برای ساخت و توسعه استخدام کرده است.در سن سی و چهار سالگی، ایوانکا ترامپ نایب‌رئیس حوزه‌ی توسعه و تملک در سازمان ترامپ است و مالک خطوط تولید اختصاصی خویش در صنایع مد نیز هست. او متأهل نیز هست و دارای سه فرزند است. او گاهی درباره‌ی روابط متقابل تجارت و زندگی خصوصی صحبت می‌کند، و تاکید زیادی بر تجارت دارد. او مدافع سرسخت فمینیسم سبک شرکتی است و هشتگ #زنانی_که_کار_می‌کنند یا #WomenWhoWork را به عنوان بخشی از کمپین مارک خود برای ترویج کارآفرینی زنان ابداع کرده است. ایوانکا در حال دستیابی به نقشی است که پدرش در کتاب سال ۱۹۹۰ با نام «بقا در اوج» پیش بینی کرده بود: یک «پیرو» مدیریتی برای پدرش.

«شاید من پدری بیش از اندازه مراقب هستم، اما اگر بتوانم تأثیری در این زمینه گذاشته باشم، فرزندان من احتمالا مدیران خوبی خواهند شد و حاجتی به کارآفرینی نخواهند داشت. اگر بدانم آن‌ها زمانی که ماجراجوییهای عجیب من تمام شده‌اند زندگی خوبی دارند و امپراتوری ترامپ را تحت هر شرایطی حفظ کرده‌اند، بسیار خرسند می‌شوم».

ایوانکا به طرز خنده‌داری، اخلاق کاری مادرش ایوانا را به عنوان منبع الهام اصلی خود می‌داند -همان اخلاق کاری که ترامپ در طول ازدواج‌شان از آن بیزار بود. برای ترامپ تفاوت بین ایوانا و ایوانکا این است که ایوانا رقیب دانلد بود و ایوانکا به عنوان جانشین او شناخته می شود، پس تهدیدی ندارد.

فمینیسم شرکتی ایوانکا به هیچ وجه خاص او نیست. در واقع ما این غامض‌گویی‌های نئولیبرال را از دیگر زنان سرشناس در کسب و کار -همچون شریل سندبرگ- و دیگر زنان ستایشگر هیلاری کلینتون نیز شنیده‌ایم. واقعیت نیز همین است که فارغ از زمینه‌ی اجتماعی و اقتصادی زندگی ایوانکا ترامپ، تصور حمایت پر و پا قرص او از هیلاری کلینتون کاملاً راحت به نظر می‌رسد. پیام او درباره‌ی توانمندسازی زنان در یک جامعه‌ی عمیقاً نابرابر و طبقاتی در هماهنگی کامل با حمایت هیلاری کلینتون از فمینیسم وال استریت است.

پیام ساده است: در محیط کارتان «پیشروی کنید»؛ «از موقعیت‌های عدم اطمینان به سود خودتان بهره‌برداری کنید»، «گامی به جلو بردارید و توجهات را به سوی خود جلب کنید»؛ «از هر مذاکره بیشترین منافع ممکن را بیرون بکشید». ایوانکا در کتابش با عنوان «کارت ترامپ» از آریان هافینگتن و راسل سامونز به عنوان منابع الهام خویش یاد می‌کند: دو حامی ثابت‌قدم کلینتون.

اما چنین فمینیسم طبقه‌زدایی‌شده‌ای به همان اندازه از فمینیسم پدرش دانلد ترامپ هم عاری نیست. زمختی‌ها و بی‌نزاکتی‌های ترامپ ممکن است تکاندهنده‌ باشد، اما او در اقدامات معمول تجاری‌اش دیالکتیک فمینیسم را به عنوان چیزی «دلنشین از بیرون» اما «بی‌رحم در درون» توصیف کرده بود. در واقع میتوان گفت ترامپیسم و فمینیسم شرکتی دو روی یک سکه هستند. در فمینیسم شرکتی، «پدرسالاری» تفوق و سلطه‌ی خویش را تبلوری زنانه می‌بخشد.

متن اصلی:

www.jacobinmag.com

[۱] سم میلر فارغ التحصیل دانشگاه کلمبیا است. او اکنون در منهتن به کار تدریس اشتغال دارد.

[۲] Construct

[۳] Supportive

[۴] در متن اصلی از واژه‌ی hot استفاده شده که اگر آن را به «جذاب» برگردان کنیم، وجه جنسی و زننده‌ی تعبیر ترامپ را نمی‌رساند.

منبع:آبسکورا obscura.ir