گزارش بیش از ۱۰۰ مصاحبه با زنان و مردان آگاه افغانستان
“افغانستان به روایتِ دیگر: صداهای مترقی ناشنیده“
برای شناخت درست هر جامعهای و شنیدن صداهای مختلف، گام اول تردید در این کلیشه است که میتوان اعضای یک جامعه را با هویت فکری خاص شناسایی و ارزیابی کرد. این اشتباه رایج موجب میشود تفاوتها و چندصدایی واقعی در جامعه، به درستی درک و دریافت نشود. مدتهاست محققان اجتماعی به ما هشدار دادهاند که حتی اگر یک نگاه و یک رویکرد فکری در جامعه بنا به دلایل مختلف قدرت یافت این امر به ما اجازه تعمیم و نسبت دادن آن به تمامی بخشهای جامعه نمیدهد. امور اجتماعی پیچیدهتر از آن هستند که بتوان به سادگی به قضاوت آنها پرداخت.
به عنوان نمونه هرگاه سخن از مردمان کشورهای در حال توسعه، خاصه کشوری مانند افغانستان که سالها درگیر جنگ و بحرانهای سیاسی بوده به میان میآید، اولین و پرتکرارترین تصویری که به ذهن متبادر میشود شاید تصویری افراطی است که بیشتر در رسانهها و اذهان عمومی به آن پرداخته شده یا تصاویری است که تأثیرگذارتر بودهاند. اما واقعیت همواره ورای این کلیشهها است، واقعیت میتواند شامل مردان و زنان توانمند یا ناتوان، آزادیخواه یا استبدادطلب، آگاه یا ناآگاهی باشد که در یک جامعه زندگی میکنند. همواره در کنار افراطیون سیاسی و خشونتطلبان، مردم عادی نیز میزیستهاند که توان کنش و انتخاب نداشتهاند و نیز کنشگران و آزادیخواهانی هم بودهاند که در سختترین شرایط فارغ از میزان موفقیت یا پیشبرد خواستههای خود، فعالیتهای مدنی، برابری و صلح طلبانه و ضدیت با جنگ خود را رها نکردهاند. بنابراین چه چیزی برای داشتن تصویری واقعیتر از یک جامعه به ما کمک میکند مگر شناخت لایههای مختلف آن و شنیدن صداهایی که ما را به قضاوتی واقعبینانهتر نزدیک میکنند.
این گزارش بخشی از صدای کنشگران جامعه افغانستان است که میتوان آن را به شیوههای مختلفی دنبال کرد: توصیفی که از مسائل و آسیبهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی جامعه ارایه میدهند، تحلیلهایی که از روند ایجاد این مسائل و حل آن دارند، همچنین مطالباتشان برای آینده کشور، خاطرات و رنجهایشان، آرزوها و بارقههای امید و تلاش و پیگیریشان برای تغییر.
آنها از میان آرزوهایی که برای دختران خود و دیگر دختران سرزمینشان دارند، کشوری را معرفی میکنند که اگر در آن خشونت علیه زنان رایج است، اما مردمانی نیز دارد که شان انسانی زنان را محترم میشمارند. آنها برای دخترانشان حق انتخاب و مجال آرزو کردن میخواهند فارغ از بحرانها، جنگها، ناآرامیها و آن چه شایسته کرامت انسان است. آنها تا حد توان دخترانشان را در راه توانمند شدن و تجهیز به دانش یاری میدهند. سعی دارند از کودکی آنها را با اصول تربیتی برابر رشد دهند تا افعانستان را به نقطهای نزدیک کنند که در آن دختران حقوقی برابر با برادران خود داشته باشند، بتوانند آزادنه و بدون اجبار، خانواده تشکیل دهند، دور از تشویش به خانواده خود عشق بورزند و مورد عشق و احترام متقابل خانواده و جامعه واقع شوند. این مردمان مشتاق تجربه آزادی و زندگی در فضایی صلحآمیز برای دخترانشان هستند و برای این کار به پسران خود میآموزند که جنسیت را عامل قدرت، افتخار یا خواری و درماندگی ندانند.
آنها حامی دختران کوچکی هستند که آرزوی فضانورد شدن، رییس جمهوری، شاعر و پزشک شدن را در سر میپرورانند. ایشان در تلاشاند تا خطوط قرمز را برای جوانانی که قصد رشد و اعتلای خود و جامعه خود را دارند روز به روز کم رنگ کنند تا در این میان دیگر نه تنها زنی به جرم تحصیل مورد آزار قرار نگیرد بلکه عنان زندگی خویش به دست گیرد و بیهراس از خشونتهای خانوادگی و اجتماعی به درجه بالایی از توانمندیهای خود دست یابد. آنها میخواهند همه تلاشها تا بدانجا پیش رود که اگر نام زنی از افغانستان در دنیا پیچید نه داستان خشونتی باشد که بر او رفته بلکه روایت استعدادهای افتخارآفرینش باشد.
در میان چهرههایی که در این گزارش خواهید خواند، زنان و مردانی هستند که برای رساندن صدای آزادیخواهی قلم میزنند، چه در نشریات و رسانهها به عنوان تحلیلگر سیاسی – اجتماعی و چه در قالب ادبیات و شعر و داستان. زنانی که از عشقها و جسارتهای زنانه مینویسند و عصیان میکنند. برخی پزشک هستند و در شرایط سخت در سرزمینشان طبابت کردهاند، برخی در مکاتب و دانشگاهها تعلیم میدهند و برخی نیز وظیفه مبارزه با تبعیض و نابرابری را به عنوان فعالان حقوقی و مدنی در نهادهای داخلی و بینالمللی انجام میدهند. برخی نیز محققانی هستند که زوایای مختلف زندگی زنانی را روشن میکنند که تفکرات مردسالارانه از کنار آن به سادگی عبور کردهاند. برخی نیز با سبک زندگی متفاوتی که برگزیدهاند الگوی دیگری برای زندگی در فضای جامعه خود خلق کردهاند که تاثیرات آن میتواند از سطح فرد نیز فراتر رود. آنها با عملکرد خود میگویند افغانستان تنها سرزمین تفکرات قوممحورانه و حذفی نیست، بلکه انسانهایی که دشمنان برتریجویی یک زبان و قوم و مذهب به شمار میروند، متعلق به همین سرزمین هستند. افغانستان موطن آنانی نیز هست که برای ارزشهای دموکراتیک و حقوق برابر انسانها مبارزه میکنند.
این کنشگران به خوبی میدانند جامعه پیوسته در حال دگرگون شدن است و به تبع آن اعضای خود را نیز تغییر میدهد. گاهی این فرایند ناگهانی است و گاه آرام و نامحسوس. اما مهم این است که تغییر از بدیهیترین ویژگیهای یک جامعه محسوب میشود، خواه کشوری پیشرفته و توسعهیافته در قلب اروپا باشد، خواه کشوری درگیر فقر و بحرانهای گوناگون. تغییراتی که گرچه با رفت و برگشتهای متزلزلی میان حال و گذشته روبهرو میشود اما در نهایت رو به سوی آینده دارد.
چالشهای پیش روی جامعه افغانستان بسیار قدرتمند هستند: فقدان امنیت و اعتماد، جنگ، خشونت، تفسیرها و خوانشهای سلیقهای و افراطی از دین، سنتهای دیرپای خرافهگرایانه، مناسبات قبیلهای و قوم محورانه، بیسوادی، فقر و عدم وجود امکانات رفاهی خاصه در مناطق روستایی، ساختار مافیایی اقتصاد، بیکاری جوانان، فساد مالی و اداری، انحصارطلبی قدرتمندان، عدم وجود شایستهسالاری، مهاجرت نخبگان، آسیبهای اجتماعی از قبیل اعتیاد و نقض حقوق زنان و کودکان، کارشکنی در اجرا و اصلاح قوانین موجود، تقابل نسلی و تضاد ارزشی آنها و … .
بنابراین در این مسیر هزینههای گزافی پرداخته، فشارهای بسیاری نیز تحمل میشود تا دستاوردهایی که در دوران جدید حاصل شدهاند حفظ شوند: خواست عمومی جامعه برای ارتقای آموزش و آگاهی بالاتر، مشارکت و حضور پررنگتر زنان در فعالیتهای گوناگون جامعه نسبت به دهههای گذشته، آشنایی با مفاهیمی مانند حقوق بشر و حقوق شهروندی و مطرح شدن آن به عنوان یک ارزش و همچنین بحث درباره آن حتی درون خانهها، ایجاد نهادها و سازمانهای دموکراتیک، رابطه نوین با جامعه جهانی و خروج از انزوا، تغییر سیستم سیاسی کشور بر اساس مفاهیم مدرن، تدوین قوانینی که پشتیبان اعضای جامعه خاصه زنان باشد، جان گرفتن نسبی فرهنگ مدرن شهری، رشد تکنولوژیهای مدرن و تغییرات اجتماعی همراه آن، ارتقای ارزشهایی مانند آزادی بیان و رشد رسانهها. همه اینها بخشی از همان چیزی است که اکثر فعالان و چهرههای اجتماعی و سیاسی جامعه افغانستان به شکلگیری و پیشرفت آنها، با حفظ انتقادات و اذعان به نواقص و کاستیهای موجود، باور دارند.
نظرات و نگرشهای برخی از چهرههای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را درباره این مباحث را میتوانید به تفصیل در این گزارش در پیوست همین پست بخوانید.
گزارش تحلیلی کمپین افغانستان به روایتی دیگر-
آنچه در اینجا آمده تنها بخشهای مختلف این گزارش را نشان میدهد:
۱- خاطراتی از جنس نقض حقوق انسانی:
– طالبان به تصویر هم تجاوز کردند
– طالبان؛ ضربهای بر پیکر فعالیتهای فرهنگی
-تجربه تبعیض جنسیتی؛ از تعیین حدود خنده تا خشونت فیزیکی
– مهاجرت: بحرانی در هویت
– امنیتی که فقدانش دغدغه شد
۲- عوامل بازدارنده مشارکت زنان در عرصههای مختلف جامعه
– دیوارهای سنت قطورند
– خوانش طالبانی از دین
– عدم خودباوری زنان: برآمده از فرهنگ، نیازمند آگاهی
– عدم آموزش زنان: تداوم وضعیت موجود
– استقلال اقتصادی لازمه تغییر است
– خشونت و عدم امنیت؛ سد راه جدی مشارکت زنان
– موانع دولتی و قانونی
– جنبش زنان افغانستان در گامهای اولیه
– مسأله زن چند وجهی است
۳- مطالبات زنان افغانستان، بازتابی از تغییرات اجتماعی
– بازخوانی تفسیرهای مردانه از دین
– جایگاه اقتصادی زنان روشن شود
– مطالبات قانونی: حمایت از حقوق زنان سلیقهای نیست
– مطالبات آموزشی: ریشه کن کردن بیسوادی زنان ممکن است
– مطالبات اجتماعی: از کرامت انسانی تا مبارزه با خشونت
– مطالبات سیاسی: ضرورت حضور زنان در برنامهریزیهای آینده افغانستان
– اولویتهای مطالبات زنان
۴- برای پیشبرد مطالبات زنان در افغانستان چه چیزی قابل اتکاست؟
– اتکا به نهادهای مدنی یا دولتی؟
– اتکا به قانون؟
– جامعه جهانی: حمایتی فرصتساز
– تکیه بر توانمندیهای تک تک زنان
– تاگیرگذاری نهادهای دینی
– فعالیتها هنوز عمیق نشدهاند
– از هر امکانی باید بهره جست
۵- در گریز از بازگشت:
– خواست آموزش دخترانمان را بازپس نمیدهیم
– بسته شدن مکاتب خواست مردم نبوده و نیست
– مسوولیت دولت در جلوگیری از تهدیدها
– پیام مقاومت مردم
۶- نسل نو: نویدگران فردای بهتر افغانستان
– تغییر سرنوشت جامعه در گروی تغییر جایگاه زنان
– آگاهی سیاسی: تعقل به جای احساسات در اذهان عمومی
– پویایی رسانهها و نهادهای مدنی دلگرمکننده است
– دموکراسی، آزادی بیان و قانون اساسی؛ گامی رو به جلو
– تغییرات کند اما در جریانند
۷- بازگشت ارتجاع: کابوسی برای آزاد اندیشان
– طالبان، تنها یک شکل از واپسگرایی است
– امنیت در تعلیق است
– ترس از نفوذ نگاه سنتی نسل گذشته
– دستاوردها و حقوقی که هنوز نهادینه نشدهاند
– هراس از نگاه سنتی جامعه به زنان
– وحدت ملی: دغدغهای جدی در افغانستان
– مدیریت درست سیاسی، لازمه از بین رفتن نگرانیها
– در اندیشه به دست آوردن و نه هراس از دست دادن
– نگرانیها همسو هستند
– از تلخیها هم میتوان قدرت ساخت