تغییر مناسبات جنسیتی قدرت و ایجاد جامعهای برابر و عادلانه نه تنها نیازمند پژوهشهای دانشگاهی نوین، گسترده و عمیق با رویکرد جنسیتی در حوزه علوم اجتماعی است بلکه مستلزم تغییرات بنیادین در گفتمانهای رسمی، هنجارها، بازبینی ساختارهای کلان، موقعیتها و رفتارهای اقتصادی و اجتماعی است. کتاب «فرودستی جنسیت در علوم اجتماعی» که توسط انتشارات آرمانشهر در سال ۱۳۹۳ از فرانسوی به فارسی برگردانده شده، به همراه مجموعهای نادر در این حوزه، برای اولین بار به زبان فارسی منتشر شد. در این مجموعه جدیدترین پژوهشها و نظریات فمینیستی به پژوهشگران و خوانندگان فارسی زبان معرفی شد. آنچه در آدامه میخوانید پیشگفتار این کتاب در چاپ چهارم آن است که بصورت الکترونیکی بازنشر میشود.
رشتههای مختلف علم از جمله علوماجتماعی همواره با ادعای بیطرفی، یکی از مهمترین برساختهای اجتماعی یعنی جنسیت (انتظارات اجتماعی از هر جنس و رابطه بین جنسها) را نادیده گرفتهاند. متفکرین بزرگ علوماجتماعی در مجموعه مطالعات و تحقیقات خود، جامعه را معادل مردان قرار داده و تجارب زنان را در مطالعات خود وارد نکردهاند.
تا چند دهه پیش محققان و اندیشمندانی در زمینه تاریخ و فلسفه علوم عقیده داشتند که علم به کارگیری یک روش است، یعنی نظامی از قواعد که پذیرش موضوعها را جدا از هر ملاحظه دیگری تضمین میکند. این درک از علم، پذیرش متغیّر «جنسیت» به عنوان واحد تشکیلدهندهی دانش علمی را دشوار میساخت. تاکید بر اینکه قوانین طبیعت به کمک روش علمی صحیحی قابل کشف و در سراسر جهان معتبر هستند بر این فرضیه استوار است که این قوانین نمیبایستی تحت تاثیر مشخصههایی همچون جنس، طبقه و موقعیت اجتماعی افرادی که این پدیدهها را مطالعه میکنند قرار بگیرند. بنابراین پذیرش اینکه جنسیت متغیّری است که در پیشرفت دانش علمی تاثیر میگذارد بسیار بحثبرانگیز بوده است. اما محتوای بسیار غنی و متنوع تحقیقات، بحثها و موضعگیریهای سیاسی فمینیستی در دهههای ۱۹۷۰ و۱۹۸۰و ارتباط/گفتگوی نزدیکی که بین جنبش فمینیستی فعال و مطالعات اجتماعی و فرهنگی علم آغاز شد، موضوع «علم و جنسیت» توسط محققانی که مدعی «نسبیگرایی روش تحقیق» در علم بودند، گسترش یافت.
این دیدگاه بدون انکار وجود پدیدههای طبیعی غیروابسته به خواسته انسانی، نشان میدهد که فهم این پدیدهها، فعالیتی اجتماعی و فرهنگی است که از زمان و مکان تولیدشان جدا نیستند[۱].
از دهه ۱۹۷۰ به بعد، استفاده از واژه جنسیت در علوم اجتماعی آغاز شد و امروزه تفاوتگذاری میان جنس (تفاوتهای بیولوژیکی و گرایشهای جنسی مختلف بین زنان و مردان و سایر هویتهای جنسی) و جنسیت از مباحث مهم در علوم اجتماعی است. در این امر که زنان و مردان از لحاظ جنس با یکدیگر تفاوت دارند اختلاف نظر وجود ندارد. اما به علت نظام جنس-جنسیت، افراد جامعه به دو گروه کاملاً مخالف با یکدیگر تقسیم می شود که خصوصیات و ویژگیهای آنان در تقابل با یکدیگر است. افراد جامعه یا مرد هستند و دارای ویژگی عقلانیت، منطق، قدرت، تهور، استقلال و … یا زن هستند و دارای ویژگیهای احساساتی، ضعف، رؤیایی، وابسته و … در این تقسیمبندی کلیشهای نه فقط حد میانی وجود ندارد، بلکه با یک سلسلهمراتب اجتماعی، اقتصادی و سیاسی روبه رو هستیم که در آن مردان[کامل] در مراتب بالا و زنان [ناقص] در رده پایینتر قرار میگیرند. از همینجاست که مفهوم و گفتمان جنسیت-محور در جهت ایجاد و حفظ روابط نابرابر قدرت در جامعه عمل میکند.
رویکرد جنسیتی با تأکید بر مفهوم جنسیت، علوم اجتماعی مرسوم را نقد میکند. چرا که نظریههای موجود یا جنسپرست هستند یعنی تجربیات زنان را حذف و یا تحریف کرده و در مواردی نیز نابرابری موجود میان زن و مرد را نادیده گرفته و یا آن را طبیعی قلمداد میکنند. و یا در بهترین حالت کور جنس هستند. زیرا هر چند که به واقعیت وجودی زنان توجه دارند، متوجه نیستند که موقعیت و عاملیت زنان در ساختار اجتماعی و تجارب ناشی از آن با مردان یکسان نیست. تأکید رویکرد جنسیتی بر متغیر جنسیت به عنوان عامل مهمی در تفکیک اجتماعی است که مانند طبقه اجتماعی باعث ایجاد نابرابریهایی میان دو جنس میگردد. یکی از پیامدهای این روند جدید در تاریخ، تحول در علوم متداول و مسلط و ورود مفاهیم جدید و نوآورانه به حوزههای علمی بوده که اهمیت آنان در نظریهپردازی و پژوهش مشخص شده است[۲].
کتاب «فرودستی جنسیت در علوم اجتماعی» که در دست دارید، در پی پاسخ دادن به این پرسش است که: جنسیت در آثار بزرگ علوم انسانی و اجتماعی، از قرن نوزدهم تا امروز، چه جایگاهی را اشغال کرده است؟ در این کتاب نظریه و روششناسی ۱۲ نویسنده و پژوهشگر بزرگ علوم انسانی، به منظور نقد، اصلاح و کشف خلاهای کار فکری آنان، برای تعمیق ظرفیتهای کشف نشده و تعمیم نیافته آنها در خدمت به درک دنیای اجتماعی امروز مورد بازخوانی قرار گرفته است.
این کار با هدف بازخوانی آثار فیلسوفان (کارل مارکس، آدورنو، هابرماس، فوکو)، انسانشناسان (لویی استروس)، جامعهشناسان (ماکس وبر، گافمن) و سایر اندیشمندان در حوزه جامعهشناسی، روانشناسی اجتماعی و علوم سیاسی از منظر جنسیت تدوین شده است.
تحقیقات مربوط به جنسیت همیشه با چارچوبهای اصلی نظری، مکاتب فکری و علوم اجتماعی در گفتگو بوده است. بر اساس این یافتهها، نویسندگان مقالات این کتاب، هر یک با تمرکز بر روی کار یکی از اندیشمندان صاحبنظر، کوشیدهاند نشان دهند اختلافات جنسیتی چه جایگاهی در آثار دورکیم، هانا آرنت، مارکس یا بوردیو و … دارد؟ جنسیت چگونه در رشد فکری اندیشمندان و پژوهشگران مختلف ظاهر میشود؟ مفروضات فکرنشده و جنسیتی از مفاهیم و مقولات تحلیل بزرگان علوم اجتماعی چیست؟ و برعکس، این مفاهیم چگونه میتوانند به ما کمک کنند تا در مورد سلسلهمراتب و نابرابریهای جنسیتی، هویتپروری و بازتولید کلیشهها و مسائل مربوط به جنسیت در جوامع خود بیندیشیم؟
پانوشت:
[۱] – ابوت، پاملا و کلر والاس (۱۹۹۱)، جامعه شناسی زنان. ترجمه: منیژه نجم عراقی (۱۳۸۰)، تهران: انتشارات نی.
[۲] اعزازی، ش.، ۱۳۸۵٫ ضرورت استفاده از رویکرد جنسیتی در پژوهشها. تعلیم و تربیت، ۲۲[online] (3 (مسلسل ۸۷) ویژهنامه مسایل آموزش و پرورش دختران), pp.33-57. Available: https://www.sid.ir/fa/journal/ViewPaper.aspx?id=62282.
متن پی دی اف کتاب را میتوانید از این لینک فرودستی جنسیت در علوم اجتماعی دریافت کنید.