|
|
Winners of the 4th edition of the Int. Women’s Film Festival 2016
|
|
|
|
During the closing
ceremony of “the 4th International Women’s Film Festival – Herat” held
in Kabul, Afghanistan on 22 Oct. 2016 the International and national
winners of this edition of the festival were announced in various
categorie.
|
|
|
New Bilingual Publication: My Realm; Poems and Photos by Women
|
|
|
|
My Realm; Poems and Photos by Women Editors: Guissou Jahangiri and Rooholamin Amini Photographers: Elaha Sahel, Masumeh Jafari, Mahshid Rasti Translation Pashto/Persian: Mujib Mehrdad and Afghanistan Writers’ Union Translation from Persian/English: Guissou Jahangiri Cover design & Layout: Rooholamin Amini Simorgh series Publisher: Armanshahr First edition: Winter 2016 Print-run: 1000
|
|
|
Bahrain The Human Rights Council must address deteriorating rights situation
|
|
|
|
In view of the marked deterioration in the already poor human rights situation in Bahrain, and as the minimum collective action required, we urge your delegation to support a joint statement expressing concern over and calling for improvements in the human rights situation in Bahrain at the 34th session of the Human Rights Council.
|
|
|
Fatalism greets warning that Burundi is gearing up for genocide
|
|
|
|
Dimitris Christopoulos
I am not generous with my use of the term “genocide” in public discourse. There are plenty of reasons for this. A large number of nations today will always find dark pages in the history of other nations – principally neighbouring ones – that they are willing to qualify as genocides. A great many historians, civil society representatives and human rights activists can also abuse the term. Further, a past genocide can be the excuse par excellence to legitimise present crimes by previous victims. Victimisation has always given a platform to future violence against those who might be conceived as an ideal enemy.
|
|
|
War? What war? Afghan tribe so remote they didn’t know about the Taliban or that the US had overthrown them is captured in stunning images
|
|
|
|
dailymail
In a thin strip, wedged between Tajikistan and Pakistan, there is a village where the Taliban has struggled to impose their rule. Known as the Wakhan Corridor, approximately 12,000 villagers live at an altitude of 4,500 metres, in the harsh, desolate terrain. The Wakhi people live a simple, relaxed life, with their livestock and few luxuries. A few families are unaware that the Taliban was ever in power, or that the US army invaded.
|
|
|
Subscribe to our Youtube Channel
عضو شبکه یوتیوب آرمان شهر شوید
|
|
|
|
|
|
|
Kosovo to Form Truth Commission to Heal Scars From War
|
|
|
|
The WirePresident Hashim Thaci announced on Monday plans for a Truth Commission to help reconcile Kosovo‘s ethnic-Albanian majority and Serb minority, as allegations of atrocities committed during the 1998-99 Kosovo war continue to scar relations. Thaci said it pained him that even youngsters born after the war saw their peers across the ethnic divide as ‘enemies and as a danger’. “Kosovo cannot build a good future if it remains a hostage to its past,” the president said at a ceremony to unveil plans for the truth and reconciliation commission.
|
|
|
Armanshahr Civil Society & Human Rights Newsletters
خبر نامه ی جامعه مدنی و حقوق بشر
|
|
|
|
All Newsletters are available HERE
تمامی خبر نامه ها در اینجا موجود هستند
|
|
|
کتابخانه زنان آرمانشهر Armanshahr Women’s library
|
|
|
|
|
|
|
Rethinking Orwell’s ‘1984’ and Huxley’s ‘Brave New World’ in Trump’s America
|
|
|
|
Truth DigGeorge Orwell’s nightmarish vision of a totalitarian society was first made visible in his great novel 1984. Orwell’s dystopian world provided a prescient and stunningly prophetic image of the totalitarian machinery of the surveillance state, brought to life in 2013 by Edward Snowden’s exposure of the mass spying conducted by the NSA. Orwell also made clear how language functioned in the service of violence, deception, and misuse, and he warned in exquisite detail how “totalitarian practice becomes internalized in totalitarian thinking.” Orwell illustrated his point by providing examples of language that undermined the critical formative culture necessary to a democracy. His most recognized examples of language designed to eliminate “thought crimes” included Ministry of Truth slogans such as: “War is Peace,” “Freedom is Slavery,” and “Ignorance is Strength.”
|
|
|
Subscribe to our INSTAGRAM CHANNEL
در اینستاگرام به ما بپیوندید
|
|
|
|
|
|
آ“چه ها که نوشتیم!” اثر نویسنده نامی افغانستان استاد رهنورد زریاب برای اولین بار در کشور منتشر شد. این کتاب پیش از این توسط انتشارات عرفان در تهران چاپ شده بود و اینک با افزوده ها و ویرایش تازه از سوی انتشارات آرمان شهر به دسترس خوانندگان قرار گرفته است. این کتاب مجموعه ۱۲ مقاله است که عمدتا مشتمل بر مسایل فرهنگی در جغرافیای ماست و در کنار آن مباحثی خاص ادبیات مانند ریزه گرایی –مینی مالیسم و نقد ادبی نیز در آن مطرح شده است. در کتاب “چه ها که نوشتیم” این عناوین به چشم می خورد: مقولۀ ریزهگرایی و ریزهگرایی در ادبیّات، دوسه گپ دربارۀ نقد ادبی، آیا «آن» میتواند بود؟، محمود طرزی و فارسی ناب در افغانستان سد سال پیش، خرقه در رهن شراب، سخنوری ذواللسانین در بند شاه هند، گذشتهها را چیگونه میبینیم؟، بیایید که اندکی رسوا شویم!، قصّۀ غمانگیز جشنهای ما، نقشهایی از شقاوتهای شرقی، اوصافی از واصف و وصف او در صف اصحاب فلسفه، این اسلام سنتی عزیز ما
بیشتر بخوانید
شب “رهنورد زریاب” در تهران
عصر چهارشنبه، بیستم بهمنماه سال یکهزار و سیصد و نود و پنج، دویست و هشتاد و دومین شب از مجموعه جلسات مجلۀ بخارا با همراهی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، گنجینۀ پژوهشی ایرج افشار، انتشارات گاندی به «رهنورد زریاب» اختصاص داشت. این جلسه با سخنرانی استادان: محمود دولتآبادی، نصرالله پورجوادی، سیروس علینژاد، رهنورد زریاب، حسین فخری، منوچهر فرادیس، جواد ماهزاده، یامان حکمت آبادی برگزار شد. دولتآبادی: زریاب را من میشناسم از قبل هم میشناسم. دیدمشان و با هم گفتگو داشتیم، اما ایشان و دیگر نویسندگان افغانستانی در کشور ما زیاد معرفی نشده اند. آنچه که به ذهن من رسید این است که بین کشور ایران، افغانستان و تاجیکستان به عبارتی در حوزه فرهنگی ایران، باید ناشر مشترک داشته باشیم تا همزمان وقتی آثاری از نویسندگان افغانستانی در آن کشور منتشر میشود، امکانش وجود داشته باشد که در ایران هم منتشر شود و همچنین عکس این روند
|
|
|
|
صبح روز پنجشنبه بیست و یکم بهمن ماه سال یکهزار و سیصد و نود و پنج، کتابفروشی آینده در هشتادمین نشست خود، میزبان روحالامین امینی، معاون آرمانشهر، شاعر و نویسندۀ افغانستانی بود. روحالامین امینی: ما در طی این ده سال در بنیاد آرمانشهر بیشتر از دویست هزار جلد کتاب چه در زمینۀ شعر و ادبیات و چه در زمینۀ حقوق بشر و عدالت منتشر کردهایم. کتابهایی که کاملا به صورت رایگان در اخیار اهل مطالعه قرار گرفته است.
امینی: ای شهر کابل شهر ابری شهر بارانی/ گاهی دچار ظلمتی گاهی چراغانی/ گاهی ترا حتی تهمتن هم توانش نیست/ گاهی ترا پروانهها حتی به آسانی/ گاهی ترا با اشتیاق از دور میبیند/ گاهی در آغوش تو غمگین است انسانی/ انسان این جغرافیا دردیست دیرینه/ این درد بیآغاز را آیاست پایانی؟/ ای خون خشک در رگان کشوری مدفون/ ای شهر سرشار از جزام و نفرت و طاعون/ مردابی آمد آتش و خاکسترت را خورد/ این دیو وحشی سرنوشتت، کشورت را خورد/ از روزگار رستم و تهمینه و آرش/ تا روزگار کینه و خاکستر و آتش/ از روزگار شاعر و شیدایی و افسون/ تا روزگار انفجار و جویبار خون/ از روزگار ابن سینا و ابوریحان/ تا روزگار جهل و ناانسانی انسان/ از روزگار مولوی و سعدی و جامی/ افتادهای اینگونه در آغوش بدنامی/ ای شهر کابل شهر ابری شهر بارانی/ گاهی دچار ظلمتی گاهی چراغانی
|
|
|
|
|
|
|
|
ترامپ و ایده قرن آمریکایی
شعار انتخاباتی دونالد ترامپ، “آمریکا را دوباره با عظمت کنیم”، که نقشی انکار ناپذیر در پیروزی وی داشته است، به رغم سادگی، در نسبتی مشخص با ایدهای قرار میگیرد که سرشتنمای سیاست و فرهنگ آمریکایی از نیمهی قرن گذشته تا کنون است: ایدهی قرن آمریکایی. شعار محوری دولت ترامپ از یک سو کنایهای به افول قرن آمریکایی است و از سوی دیگر بیانگر عزم دولت جدید برای احیای آن. با این وجود، مجموعهی برنامههای سیاسی، اقتصادی و امنیتی دولت ترامپ نشانگر انتخاب رویکردی کاملاٌ متفاوت با دولتهای هفتاد و پنج سال گذشتهی آمریکا برای رسیدن به این هدف است. این نوشته تلاش خواهد کرد تا از میان اظهارات به ظاهر پراکنده و متناقض رئیس جمهور آمریکا، ردی از یک دکترین منسجم را دنبال کند و به نسبت آن با دکترینهای عمدهی سیاست خارجی ایالات متحده در چارچوب ایدهی بنیادین قرن آمریکایی بپردازد و در نهایت به تهدیدها و فرصتهای برآمده از سیاستهای دولت ترامپ اشاره کند
|
|
آذر نفیسی: آمریکای ترامپ مرا یاد ایران میاندازد
استاد ایرانیتبار دانشگاه واشنگتن و نویسنده رمان پرفروش «لولیتاخوانی در تهران» از حکم ضدمهاجرت رئیس جمهور آمریکا میگوید و یادآوری میکند که آثار داستانی برای درک اخبار و واقعیتهای جهان منابعی گریزناپذیر اند؛ به گمان نفیسی، ادبیات درعین حال میتواند معرف شکلی از مقاومت باشد. آذر نفیسی: این روزها خیلی به شهرزاد «هزار و یک شب» فکر میکنم. شهریار زنانی را که یک شب را با آنها سپری کرده، از روی انتقام میکُشد؛ اما شهرزاد برای فرار از این سرنوشت نقشهای میکشد. شب به شب با گفتن قصه از پس قصه موفق میشود سرنوشت را به تعویق بیاندازد و این مرد بیرحم را تغییر دهد. استراتژی او این است که روی چیزی قمار میکند که در آن برتری دارد. و به نقشی که شاه برایش در نظر گرفته رضایت نمیدهد. در مقابل دونالد ترامپ و استبداد او، هر کس باید مانند شهرزاد در زمین خود و با سلاح خود مبارزه کند. قاضیها با لغو تصمیمات او از درجه اعتبار، روزنامهنگاران با گفتن حقیقت، نویسندگان با نوشتن و دفاع از حقوق خوانندگان. اعتراضات و تظاهرات این طوری باید ادامه پیدا میکند. ما باید شأن خود را حفظ کنیم و آنچه هستیم باقی بمانیم
|
|
|
|
|
|
پرواز را به خاطر بسپاریم یا پرنده را دریابیم؟ دستکم دو تکه از شعرهای فروغ برای همۀ فارسی زبانان آشناست و بارها آن را از زبان این و آن شنیده ایم. یکی: «تنها صداست که میماند» و دیگری: «پرواز را به خاطر بسپار / پرنده مردنی است». پس می توانیم بگوییم که «صدا»، «ماندگاری صدا» و «پرواز» برای فروغِ شاعر اهمیّت و ارزش خاصّی داشته است. با توجه به ترکیب این مصرعهای ماندگارِ فروغ که صدا را «تنها» چیز ماندگار در این دنیا میخواند، و به خاطر سپردن «پرواز» را ارزشِ ماندگاری میبخشد، می توانیم نتیجه بگیریم که او میخواسته تا پس از مرگش «صدا و پروازِ » او را ارج بگذاریم و فروغ شاعر را به یاد بسپاریم و نه تن خاکی پرندهای را که دیگر در خاک خفته است. پس میتوان گفت خواستِ ماندگاری شاعر در صدا و در شعرش در تضاد است با خواست کسی که میخواهد زادن، خورد و خواب، و مردن او را بررسی کند و در پیامد چنین کاری صدا و پرواز او را به زمان محدودِ زندگیِ خاکیاش محدود کند
بیشتر بخوانید
فروغ در یاد ابراهیم گلستان
کمتر شاعری رو میشه یافت که به اندازه فروغ فرخزاد نقشه روان پیچیده خودش رو در شعرهاش ترسیم کرده باشه. اما از زندگی فروغ بیرون از شعرهاش چه میدونیم؟ کسی که در آخرین سالهای حیات فروغ از همه به او نزدیکتر بوده در این مورد به ما چی میتونه بگه؟ داریوش کریمی: سلام به دوستداران پرگار از منزل ابراهیم گلستان، فیلمساز و نویسنده. آقای گلستان، خیلی ممنون که در پنجاه سالگی مرگ فروغ فرخزاد شما تقاضای من برای مصاحبه ای در مورد فروغ رو پذیرفتین. بسیاری از سوالهایی که می خوام بپرسم بعد از خوندن دوباره شعرها در ذهن من ظاهر شده و همینطور البته نامههایی که اخیرا منتشر شده. بسیاری از این نامه ها به شما نوشته شده، نامههای عاشقانه. یکی از مضامین مهم این شعرها و همینطور نامهها، نه تنها مرگ آگاهی بلکه میل به مرگه، میل جدی به مرگ. در یکی از نامه هاش فروغ مینویسه که: «بیا لخت شویم و برویم توی قبر، توی بغل هم دراز بکشیم و خاکها را روی خودمان بریزیم…» [گلستان: که من هیچوقت این کار رو نمی کردم.]… و ساکت بخوابیم. این میل به مرگ در زندگی روزمره فروغ چه جوری ظاهر میشد؟ اصلا میشد؟ چنین چیزی بود؟ ابراهیم گلستان: اولا این نقطه شروع شما نقطه درستی نیست، برای خاطر اینکه پنجاهمین سال مرگ فروغ هست ولی هفتاد و سومین … درست… نزدیکتره سال تولد…. داریوش کریمی: هشتاد و دومین… بله.
این گفتوگو را ببینید یا بخوانید
پنجاه سال گذشت و فروغ هنوز هم از زمانه جلوتر است
از وقتی مصاحبه اخیر درباره فروغ فرخزاد را دیده ام بهت و غم رهایم نمی کند. باور نمی کنم فروغی که در زندگی خیلی از ما یکی از تاثیرگذارترین ها بوده است ۵۰ سال پس از مرگش اینطور ناقص و سطحی سوژه قصه پردازی شود. این روزها طوری به زندگی و شعر فروغ نگاه می کنند انگار می خواهند از دل آن عاشق بودن، عاشقانه دیدن و عاشقانه گفتن هم مردی ارزشمند و والا جستجو کنند که لابد فروغ هر چه از شعر و شعور دارد را هم مدیون آن معشوق باید باشد
|
|
|
|
به قلم: دیمیتریس کریستوپولوس، رئیس فدراسیون بینالمللی جامعههای حقوق بشر من در استفاده از واژهی «نسلکشی» در گفتمان عمومی دست و دلباز نیستم. دلایل زیادی برای این کار دارم. امروزه ملتهای زیادی صفحات تاریکی در تاریخ کشورهای دیگر ـ بهویژه کشورهای همسایه ـ مییابند که مایل هستند آن را نسلکشی بنامند. بسیاری از تاریخدانان، نمایندگان جامعهی مدنی و فعالان حقوق بشر نیز ممکن است از این واژه استفادهی سوء کنند. قربانیسازی همیشه زمینهای برای خشونت آتی علیه دشمن دلخواه ایجاد میکند. آدمها تا حدی پیش میروند که مرتکب فجیع ترین جنایتها شوند با این اعتقاد که با این کار از خود در مقابل جنایتی به همان میزان فجیع (یا فجیع تر) دفاع میکنند که اگر نکنند، قربانیان در آینده مرتکب آن خواهند شد. به این ترتیب، نسلکشیها ویژگی «پیشگیرانه» پیدا میکنند: «پیش از این که شما ما را نابود کنید، ما شما را نابود میکنیم.» واژهی «نسلکشی» پس از جنگ جهانی دوم پدیدار شد و از آن پس گذشته را زیر تسلط گرفته و بعضاً در ایجاد پیچیدگیها و اغتشاش شدید نقش داشته است. بسیاری از «کشتارهای» دههی ۱۹۲۰ پس از وقوع، در دههی ۱۹۷۰ به «نسلکشی» تبدیل شدند. نسلهای بعدی این رویدادها میل چندانی به پذیرش این نظر ندارند که روایت ملتسازی آنها بر مسایل دیگری از جمله خشونت شدید بنا شده است
|
|
|
|
متفکران «عصر روشنگری» در اروپا تأثیر سرنوشتسازی بر شکلگیری جامعهی مدنی مدرن در غرب و در سراسر دنیا گذاشتند. در میان این متفکران، ژان-ژاک روسو تأملات خلاقانهتری بر ارتباط تمدن غربی با جهان اسلام داشت، و رویکرد روادارانهتر و دقیقتری در فهم آموزههای اسلامی در پیش گرفت. آیا بین اسلام و عصر روشنگری در اروپا میتوان رابطهای یافت؟ شاید به نظر برسد که روسو انتخاب مناسبی برای بررسی این مسئله نباشد. او هرگز به خارج از اروپای غربی سفر نکرد، و هیچیک از آثار او را نمیتوان در زمرهی پژوهشهای خاورشناختی به حساب آورد. اندیشمندان بسیاری در عصر روشنگری وجود داشتند که احتمالاً گزینهی مناسبتری برای بررسی این پرسش اند. برای مثال، چند تن از اصحاب دایرةالمعارف یا آنسیکلوپدی در فرانسه به تفصیل دربارهی جهان اسلام نوشتهاند و فلاسفهی دیگر وقت خود را صرف ترجمهی قرآن یا نوشتن زندگینامهی پیامبر اسلام کردهاند. با این حال، روسو از بسیاری از این پژوهشگران به جهان اسلام نزدیکتر بود: نه تنها در اندیشههای خود بلکه در زندگیاش. او مینویسد: «در اروپا سه دین عمده وجود دارد … یکی تنها یک تجلی الاهی را قبول دارد، دیگری دو تجلی الاهی را، و سومی سه تجلی الاهی را
|
|
|
|
|
|
|
|
COLLECTIVE MEMORY
Derives from the idea that efforts to collectively remember past human rights abuse and atrocity can contribute to a more democratic, peaceful, and just future. Efforts include public memorials, monuments, and museums about past human rights abuses, crimes against humanity, war crimes, and genocide (or the social movements that sought to confront these evils), among many others. They consist of physical spaces that are places of mourning, and in some cases healing, for victims and survivors.
Duty to preserve memory A people’s knowledge of the history of its oppression is part of its heritage and, as such, must be ensured by appropriate measures in fulfilment of the State’s duty to preserve archives and other evidence concerning violations of human rights and humanitarian law and to facilitate knowledge of those violations. Such measures shall be aimed at preserving the collective memory from extinction and, in particular, at guarding against the development of revisionist and negationist arguments.
Oblivion The condition of being forgotten or disregarded; the State of being mentally withdrawn or blank; an intentional overlooking of past offences.
Memorials Public memorials are an important component of a holistic transitional justice approach. They confront the legacies of atrocity by drawing on representations of the past to teach lessons about democratic citizenship and human rights. Memorialisation and memorials have become tools of human rights education in the broadest sense of the word-combining public art, civic space, and the power of memory to help build better societies in the future. In these civic spaces an ongoing dialogue and discussion on past trauma can be achieved, and diverse opinions, interests, and perspectives can be discussed. The obligation to memorialize past atrocity is also an emerging norm under international law.
|
|
حافظه جمعی
حافظه جمعی بدین معناست که کوششهای جمعی برای یادآوری نقض حقوق بشر و جنایت در گذشته میتواند درایجاد آیندهای دمکراتیک تر، صلح آمیزتر و عادلانهتر سهم ایفا کند. این کوششها شامل برگزاری مراسم یادبود عمومی، برپا کردن بناهای یادبود و موزههایی در باره نقض حقوق بشر، جنایتهای ضد بشریت، جنایتهای جنگی و نسل کشی (یا جنبشهای اجتماعی که در برابر این پلیدیها ایستادند) و امور دیگر میشود. آنها شامل مکانهای سوگواری، و گاهی التیام، قربانیان و بازماندگان هستند
وظیفه حفاظت از حافظه/یاد آگاهی یک ملت از تاریخ ستم بر آن بخشی از میراث آن است و باید با اقدامات مناسب برای تحقق وظیفه دولت در حفظ اسناد و دیگر شواهد مربوط به نقض حقوق بشر و حقوق بشردوستانه و تسهیل دستیابی به اطلاعات مربوط به این تعدیها تضمین شود. این اقدامات باید با هدف حفظ حافظه جمعی از نابودی و به ویژه نگهبانی از آن در برابر گسترش بحثهای تجدیدنظرخواهانه و نفی گرایانه انجام شود
فراموشی وضعیت فراموششدگی یا نادیده انگاشتگی؛ وضعیت انزواخواهی فکری یا فراموشی؛ نادیدهانگاری عمدی جرایم گذشته.
یادبودها یادبودهای عمومی جزیی مهم از یک رهیافت همه جانبه به عدالت انتقالی است و با استفاده از نمادهای گذشته برای گرفتن درس در باره شهروندی دمکراتیک و حقوق بشر با میراث جنایات مقابله میکند. گرامیداشت و برگزاری یادبود به ابزار آموزش حقوق بشر در ابعاد گسترده تبدیل شده و هنر عام، فضای مدنی و قدرت حافظه را ترکیب کردهاند تا به ساختن جوامع بهتر درآینده یاری رسانند. گفتگو و بحث دائمی دراین فضاهای مدنی در باره ضایعات گذشته میتواند انجام شود و نظریات، علائق و چشماندازهای متفاوت مورد بحث قرار گیرد. تعهد به یادآوری جنایات گذشته نیز روشی نوپدیدار در حقوق بینالملل است
|
|
|
|
|
|
پدرسالاری یا نظام سرمایهداری، پدرسالاری و نظام سرمایهداری
کریستین دِلفی
این دو مسئله مهمترین مسایل مورد بحث بین طرفداران مبارزه فمینیستی مستقل و طرفداران مبارزه فمینیستی تابع سازمانهای سیاسی ضدسرمایهداری هستند. در دهه 1980 از شدت این گفتگو به دو دلیل کاسته شد: سازمانهای چپ افراطی در برابر پرشماری سازمانها و گروهها به ناچار تسلیم شدند و از تمایز قائل شدن بین مبارزه اصلی و مبارزه فرعی صرف نظر کردند؛ در عین حال در رویارویی با «بحران مبارزه جویی» که جنبش فمینیستی اوایل دهه 1980 را نیز تحت تأثیر خود قرار میداد، آنها نیز توان خود را از دست دادند. در نتیجه این کشمکش ها شدّت و حدّت خود را از دست دادند و در دهه 1990 به کلّی به زوال رفتند. مطالعات فمینیستی در اواخر دهه 1970 در فرانسه پدیدار شدند و به نظر میرسید که بیانگر قدرت جنبش فمینیستی باشند، اما بسیار زود معلوم شد که این مطالعات در واقع با تضعیف جنبش فمینیستی مصادف شدهاند. این مطالعات وارث مفاهیم ساخته جنبش مبارزاتی هستند اما خواست به حق آنها برای پذیرفته شدن در جایگاه دانش و معرفت آنها را به سوی کاربرد واژگانی سوق داد که اجازه دهد برچسب مبارزه جویی را از خود بزدایند. در مقابل، مطالعات فمینیستی در ایالات متحده آمریکا و بریتانیا به دلیل اینکه با مقاومت و چالش های کمتری مواجه شده بودند، از جسارت و پروای بیشتری برخوردار بودند. بدین ترتیب کلمه «پدرسالاری» نه تنها در اعلامیههای مبارزاتی بلکه در تمام آثار تئوریک نیز دیده میشوند. با این حال، همان خط کشیها و تقسیمبندیهای بین فمینیستهای متمایل به «سوسیالیسم» و فمینیستهای مستقل در استفاده یا عدم استفاده از این واژه به وضوح به چشم میخورد. زیلا آیزنستاین در کتابی معروف و شناخته شده که ویرایش کرده تلاش میکند بدون جانبداری، موضعی میانه را اتخاذ کند و این دو گرایش را با یکدیگر آشتی دهد و عنوان این کتاب نیز نشانه موضعی میانهرو است: پدرسالاری سرمایهداری و موضع فمینیسم سوسیالیستی. دیگر فمینیستهای سوسیالیست آمریکای شمالی نظیر هایدی هارتمَن (1981) از به کار بردن کلمه «پدرسالاری» یا در نظر گرفتن آن به عنوان سیستم و نظام جدا از سرمایهداری ابایی نداشتند.
این کتاب را سفارش دهید
|
|
|
|
اتریش برقع و نقاب را ممنوع کرد افغانستان: در مدرسههای دخترانه کابل چه میگذرد؟ ناقصسازی جنسی زنان، تیغ کشیدن بر زنانگی مثلهسازی زنان در ایران رو به کاهش است چرا خشونت علیه زنان در افغانستان افزایش یافته است؟ سازمان حمایت از کودکان: به هر قیمتی باید از کودکان محافظت شود عراق: خودسوزی زن داعشی
|
|
|
|
آمریکا: هفت گام نخست ترامپ برای در هم کوبیدن حقوق بشر بریتانیا: دولت مخفیانه به پلیس بحرین آموزش داده است عربستان سعودی: تشدید سرکوب نویسندگان و فعالان سوریه: عفو بینالملل اعلام کرد رژیم هزاران نفر را اعدام کرده است ایران: تا زمانیکه جنایتکاران در مسند قدرت باشند، سخن گفتن از بخشش بیمعنی است هلند: دولت زندانها را میبندد زیرا شمار زندانیها برای پر کردن آنها کم است اسراییل/ سرزمینهای اشغالی فلسطین: افزایش فعالیتهای شهرکسازی نشان از بیاعتنایی آشکار به حقوق بینالمللی است
|
|
|
|
Musawah The boundaries between some key terms such as Shari‘ah, fiqh and Islamic law are often blurred and confused in everyday language. This confusion contributes to gender inequality in modern family laws in ways that are detrimental to women. Attempts to reform state laws in the direction of justice and equality for women have been opposed by those who perceive them as going against Shari‘ah. It is essential to distinguish between these terms in order to set the divine and eternal apart from the human and temporal.
|
|
|
|
|